بیست و چهار ساعت با جیمز - قسمت اول
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: انگلیسی با عارف / فصل: داستان ها / درس: بیست و چهار ساعت با جیمز - قسمت اولسرفصل های مهم
بیست و چهار ساعت با جیمز - قسمت اول
توضیح مختصر
جیمز در موقعیت های مختلف زندگیش
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
24 hours with James
Still good
Oh that’s nasty awwh Oh yeah I could wear this today
Let me see if I can wear you Oh that’s nasty no you need to get washed.
How are you doing today? How was your weekend?
Was it great? Mine was spectacular.
I’m ready to get to work today Hey just for the record
Abbas is gonna be a little late today he called in sick but I’m thinking he’s going to an interview.
Just for the record
I think I’m getting sick do you mind if I take off? what just happened? some guy got shot but who was he?
I dunno you think he’s gonna die?
I dunno, let’s be quiet and watch I think he might die. do you? never seen this before.
So I dunno.
Me neither.
So shut up and watch but I think… get the hell out of here.
today we celebrate the life of this young man who was a brother a father a son a dad an aunt an uncle a grandfather and a granddad.
He didn’t have any jobs he had only 5000 tomans in his bank account and he had 5 kids called Asghar, Mammad, Javad damn man can you hurry up?
I’m trying to get to heaven as I was saying he was a very impatient man.
ترجمهی درس
24 ساعت با جیمز
فعلا اکیه
اوه این کثیفه اینو میتونم امروز بپوشم. بذار ببینم تو رو میشه پوشید یا نه اوف کثیفه تو باید شسته بشی. حالتون چطوره؟ آخر هفتتون چطور بود؟ خوب بود؟ واسه من تماشایی بود. امروز دیگه آمادم برای کار راستی محض اطلاع
عباس امروز یکم دیر میاد گفته مریضه نمیاد ولی من فکر میکنم داره برای مصاحبه کاری میره جایی. صرفا جهت اطلاع.
فکر کنم دارم مریض میشم ممکنه مرخصی بگیرم؟ چی شد یهو؟ یکی تیر خورد کی بود خب؟
نمیدونم فکر میکنی میمیره؟
نمیدونم، بیا سکوت کنیم و نظاره کنیم فکر میکنم میمیره. توهم همینطور؟
تاحالا ندیدم
پس نمیدونم. منم نمیدونم.
پس خفه شو و نگاه کن ولی من فکر میکنم گورتو گم کن از اینجا. امروز زندگی این پسرجوان را تقدیس میکنیم کسی که یک برادر بود ،یک پدر بود ، یک پسر بود، یک پدر، یک عمه، یک عمو، یه پدر برزگ، یک بابابزرگ بود.
هیچ شغلی نداشت، تو حساب بانکیش فقط 5هزارتومن بود و 5 تا بچه با نام های اصغر، ممد، جواد داشت لعنتی میشه زودتر تمومش کنی داداش؟
دارم سعی میکنم برم بهشت داشتم میگفتم او مرد بسیار عجولی بود.