یه پیرزنی بود که یه زنگوله قورت داد!
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: یک پیرزنی بود🇺🇸 / داستان انگلیسی: یه پیرزنی بود که یه زنگوله قورت داد!سرفصل های مهم
یه پیرزنی بود که یه زنگوله قورت داد!
توضیح مختصر
پیرزن گرسنه ی قصه مون این بار یه زنگوله، چند تا پاپیون، چند تا هدیه، یه گونی، یه سورتمه و چند تا گوزن قورت میده!
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
There Was an Old Lady Who Swallowed a Bell!
There was an old lady who swallowed a bell. How it jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
There was an old lady who swallowed some bows. Soft as the snow, were those velvety bows.She swallowed the bows to tie up the bell that jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
There was an old lady who swallowed some gifts. It gave her a lift to swallow those gifts.She swallowed the gifts to go with the bows.She swallowed the bows to tie up the bell that jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
There was an old lady who swallowed a sack. It was easy to pack - a very big sack. She swallowed the sack to hold all the gifts. She swallowed the gifts to go with the bows. She swallowed the bows to tie up the bell that jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
There was an old lady who swallowed a sleigh. What a ton it weighed, that shiny red sleigh! She swallowed the sleigh to carry the sack. She swallowed the sack to hold all the gifts. She swallowed the gifts to go with the bows.She swallowed the bows to tie up the bell that jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
There was an old lady who swallowed some reindeer. They were in full flight gear, those soaring reindeer. She swallowed the reindeer to steer the sleigh. She swallowed the sleigh to carry the sack. She swallowed the sack to hold all the gifts. She swallowed the gifts to go with the bows.She swallowed the bows to tie up the bell that jingled and jangled and tickled, as well! I don’t know why she swallowed a bell. I wish she’d tell.
Then the old lady needed a treat. She thought a candy cane would be very sweet. But when she heard a jolly “HO! HO! HO!”She knew it was time for her to go.So she whistled loudly and soon by her side…Was Santa Claus waiting for a ride!
Happy holidays to all!
ترجمهی داستان انگلیسی
یه پیرزنی بود که یه زنگوله قورت داد
یه پیرزنی بود که یه زنگوله قورت داد. زنگوله هه حسابی جرینگ جرینگ کرد و غلغلکش داد! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
یه پیرزنی بود که چند تا پاپیون قورت داد. اون پاپیون های مخملی مثل برف نرم بودن. پاپیون ها رو قورت داد تا زنگوله ای رو که جرینگ جرینگ می کرد و غلغلکش میداد بهشون ببنده! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
یه پیرزنی بود که چند تا هدیه قورت داد. وقتی هدیه ها رو قورت داد از جاش بلند شد. هدیه ها رو قورت داد تا کنار پاپیون هاقرار بگیرن. پاپیون ها رو قورت داد تا زنگوله ای رو که جرینگ جرینگ می کرد و غلغلکش میداد بهشون ببنده! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
یه پیرزنی بود که یه گونی قورت داد. قورت دادن اون گونی بزرگ کار راحتی بود. گونی رو قورت داد تا کل هدیه ها رو بذاره توش. هدیه ها رو قورت داد تا کنار پاپیون ها قرار بگیرن. پاپیون ها رو قورت داد تا زنگوله ای رو که جرینگ جرینگ می کرد و غلغلکش میداد بهشون ببنده! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
یه پیرزنی بود که یه سورتمه قورت داد. اون سورتمه ی قرمز براق یه تن وزن داشت! سورتمه رو قورت داد تا گونی رو باهاش حمل کنه. گونی رو قورت داد تا کل هدیه ها رو بذاره توش. هدیه ها رو قورت داد تا کنار پاپیون ها قرار بگیرن. پاپیون ها رو قورت داد تا زنگوله ای رو که جرینگ جرینگ می کرد و غلغلکش میداد بهشون ببنده! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
یه پیرزنی بود که چند تا گوزن قورت داد. اون گوزن های بلندپروازکاملاً لباس پرواز پوشیده بودن. گوزن ها رو قورت داد تا سورتمه رو بکشن. سورتمه رو قورت داد تا گونی رو باهاش حمل کنه. گونی رو قورت داد تا کل هدیه ها رو بذاره توش. هدیه ها رو قورت داد تا کنار پاپیون ها قرار بگیرن. پاپیون ها رو قورت داد تا زنگوله ای رو که جرینگ جرینگ می کرد و غلغلکش میداد بهشون ببنده! نمیدونم چرا زنگوله رو قورت داد. کاش بهم میگفت.
بعد پیرزن به یه شیرینی احتیاج داشت. با خودش فکر کرد اگه یه آبنبات عصایی داشت خیلی خوب میشد. اما وقتی یه صدای هو هو هو ی شاد و سرحال شنید، فهمید وقتشه که بره. پیرزن یه سوت بلند زد و خیلی زود کنارش… پاپانوئل ظاهر شد که منتظر بود یه نفر برسوندش!
عید همگی مبارک!