داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

خرس های برنستین و عسل گمشده

توضیح مختصر

وقتی بابا متوجه می شود که عسل شاه توتش گم شده است، خرس های کارآگاه اعلام می کنند که آماده پیدا کردن دزد هستند ، البته با کمک بابا خرس.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

The Berenstain Bears and the MISSING HONEY

When Papa discovers that his blackberry honey is missing, the Bear Detectives offer to find the thief – with Papa Bear’s help, of course.

Text:

There is no case too hard, no case too tough, for the Bear Detectives and their hound dog, Snuff!

Papa’s blackberry honey is not in the jar!

Whoever took it cannot have gone far.

“We’ll find it, Papa,” Sister Bear said.

Then Brother Bear whistled for Cousin Fred.

Cousin Fred came with his sniffer hound, Snuff. He also had their detective stuff.

The Bear Detectives looked all around.

Here are some of the clues they found:

Some fur, some wax . . . and a bit of cloth that was red and yellow.

“Great” said Papa. “These clues will help us find the fellow!” “Ask Owl,” said Mama. “It’s my belief he might very well have seen the thief.” “Tut, tut” said Papa. “What can he say? Why, that sleepy old owl sleeps all day!” That’s when Snuff started sniffing the air. “He’s onto the scent” shouted Papa Q Bear.

Snuff smelled blackberries when he sniffed at the scent. “Ruff! Said Snuff, and away they all went.

“Be careful, now,” said Papa Bear. “That honey thief could be anywhere! Ah! The scent is coming from right over there!” “Oh, no” said sister. “Wait, Papa! Stop! That is Beartown’s fanciest shop!” But Papa and Snuff burst into a room where the fancy shop sold BLACKBERRY PERFUME — and many other kinds as well . . . What a mess! What a smell!

“Excuse me, madam. Sorry about that — Come, cubs” said Papa as he tipped his hat.

“Our search for the thief has just begun. The honey thief could be anyone.

“The butcher, the baker, the candlestick maker. Hmm! Yes, indeed — the CANDLESTICK MAKER!” “Bear Detectives, you may relax. The key to the crime is our bit of wax.

Then Papa and Snuff dashed into that store — right past a GONE FISHING sign on the door.

“There’s nobody here” said Cousin Fred. “Just another big mess to clean up, instead.” The detectives were stumped. But then on the breeze came a scent so strong, it made Snuff sneeze.

“Look at that shirt! It’s red and yellow! Just like the clue from the robber fellow!” “But, Papa,” said Brother, “that’s not the shirt of a HE. The clothes on that line are the clothes of a SHE!” “Son, it wouldn’t matter if it were my own mother. A thief’s a thief” said Papa to Brother.

Then the crook of a cane came out from a wall. It tripped Papa up. It made Papa fall.

“I’ve something to tell you, Papa,” said Brother.

“This is Grizzly Gran’s place! She is your own mother!”

Again no honey, in spite of a clue!

Snuff had sniffed Gran’s blackberry stew! So they headed home, tired and sad — the three Bear Detectives, Snuff, and Dad.

But wait! Has Snuff once more picked up a scent?

Up the front steps of the tree house he went!

Up to the bedroom where Ma and Pa slept. Into the drawer where Pa’s things were kept.

“What is it, Cried Fred. “What is it, old fellow?”

Snuff held up something that was red and yellow!

“Hmm,” said Fred. “How strange. How funny. This pajama top smells like blackberry honey!” “Here,” said Brother, “let me have a look — the bit of cloth matches!” Was Papa the crook?

“Clues do not lie,” Sister Bear said. “Look! The fur matches too” whispered Cousin Fred.

“Me, the thief? That’s crazy” cried Pa with a howl. That’s when they heard from sleepy old Owl.

“I saw the whole thing. I can put everything right. I saw Papa walk in his sleep last night.

“He carried a candle down to the shed, drank up the honey, and went back to bed!” “I didn’t dare wake him. His sleep was so deep!”

“Then I wasn’t the thief! I walked in my sleep!”

“The case is solved! No case is too though for the Bear Detectives and our good sniffer, Snuff!”

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

خرس های برنستین و عسل گمشده

وقتی بابا متوجه شد که عسل شاه توتش گم شده است، خرس های کارآگاه پیشنهاد دادند که دزد را پیدا کنند-البته با کمک بابا.

متن:

برای خرس های کارآگاه و سگ شکاری آنها اسناف، هیچ پرونده ای خیلی دشوار، و هیچ پرونده ای خیلی سخت نیست.

عسل شاه توت بابا در شیشه نیست!

هر کسی که آنرا برداشته نمی تواند جای خیلی دوری رفته باشد.

خرس خواهر گفت “پیدایش می کنیم ، بابا”

بعد خرس برادر با سوت زدن پسرعمو فرد را خبر کرد.

پسرعمو فرد با سگ شکاری بوکشنده خودش، اسناف آمد. او وسایل کارآگاهیشان را هم آورد.

خرس های کارآگاه همه جا را نگاه کردند.

اینها بعضی از سرنخ هایی است که پیدا کردند:

تعدادی مو، کمی موم شمع . . . و تکه پارچه ای به رنگ قرمز و زرد.

بابا گفت “عالی شد!”. “این سرنخ ها به ما کمک می کنند که او را پیدا کنیم.

مامان گفت از جغد بپرسید. به نظرم او کاملاً دزد را دیده است.

بابا گفت “نوچ، نوچ. او چه چیزی دارد که به ما بگوید؟ جغد پیر خواب آلو در تمام طول روز خواب است!”

در همین لحظه اسناف شروع به بوییدن هوا کرد. بابا کیو خرس داد زد او همین اطراف است.

اسناف وقتی بو کشید، بوی شاه توت را احساس کرد. او گفت “راف!” وهمه فاصله گرفتند.

بابا خرس گفت “مواظب باشید. دزد عسل هرجایی می تواند باشد! اوه! بو درست از آنجا می آید.

خواهر گفت “اوه، نه!” “صبر کن بابا! صبرکن! آن فروشگاه بهترین فروشگاه شهر خرسهاست.

ولی بابا و اسناف به سرعت وارد اتاقی شدند که که در آن عطر شاه توت و عطرهای دیگری فروخته می شدند. چقدر خرابکاری شد. چه بویی!

بابا در حالی که دست به کلاهش می زد گفت “ببخشید خانم. به خاطر این اتفاق متاسفم — بیایید برویم بچه ها!”

“جستجوی ما برای دزد تازه شروع شده است. هر کسی می تواند دزد عسل باشد.

“قصاب، نانوا، سازنده شمعدان. همم! بله، البته — سازنده شمعدان!”

خرس های کار آگاه، راحت باشید. کلید رمز گشایی از جرم موم شمع است.

بنابراین بابا و اسناف به سرعت به آن مغازه — و درست در کنار علامت به ماهیگیری رفته ام روی دیوار رفتند.

پسرعمو فرد گفت کسی اینجا نیست!” “به جایش باید یک خرابکاری بزرگ دیگر را درست کنیم.”

کارآگاه ها گیج شده بودند. ولی بویی قوی با نسیم آمد، که باعث شد اسناف عطسه کند.

“آن لباس را ببینید! قرمز و زرد است! دقیقاً مثل سرنخی که از دزد پیدا کردیم!”

برادرگفت”ولی، بابا” آن لباس یک مرد نیست. لباس های روی آن بند زنانه هستند.”

بابا به برادر گفت “ پسر، اهمیتی ندارد که حتی مادر خودم این کار را کرده باشد. یک دزد یک دزد است!”

بعد قسمت خمیده یک عصا از پشت دیوار بیرون آمد. پای بابا به آن گیر کرد. عصا باعث افتادن بابا شد.

برادر گفت “باید چیزی را به تو بگویم، بابا”

“اینجا خانه مادربزرگ گریزلی است! او مادرت است!”

باز هم با وجود یک سرنخ، خبری از عسل نیست!

اسناف خورش شاه توت مادربزرگ را بو کشیده بود. بنابراین سه خرس کارآگاه، اسناف و بابا خسته و ناراحت به سمت خانه رفتند.

ولی صبر کنید! اسناف دوباره بوی چیزی را احساس کرده است؟

او به سمت پله های جلو خانه درختی رفت!

به اتاق خواب که مامان و بابا آنجا می خوابیدند رفت. به کشو که بابا وسایل را در آن می گذاشت سر زد.

فرد داد زد “آن چیست؟” “دوست قدیمی آن چیست؟”

اسناف چیزی قرمز و زرد در دهان داشت.

فرد گفت “همم”. چه عجیب. چه بامزه. این لباس راحتی بویی مثل عسل شاه توت دارد.

برادر گفت “حالا” “اجازه بدهید که نگاهی بیاندازم — تکه لباس جور در می آید!” بابا دزد بود؟ خرس خواهر گفت “سرنخ ها دروغ نمی گویند”. پسرعمو فرد گفت “نگاه کنید! مو ها هم جور در می آیند!”

بابا با تعجب و با صدای بلند گفت”من، دزد باشم؟ مسخره است!” . در همین زمان صدای جغد پیر خواب آلو را شنیدند که چیزی گفت.

“من همه چیز را دیدم. می توانم همه سرنخ ها را جور دربیاورم. دیشب بابا را دیدم که در خواب راه میرود.

او با یک شمع به اتاق رفت، عسل را خورد و به تختخواب برگشت!”

“به خودم اجازه ندادم که بیدارش کنم. خوابش خیلی سنگین بود!”

“بنابراین من دزد نبودم! من در خواب راه رفتم!”

“پرونده حل شد! هیچ پرونده ای برای خرس های کارآگاه و بو کشنده ما اسناف، خیلی دشوار نیست!”