داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

خرس های برنستین - در غرب

توضیح مختصر

خانواده ی خرس ها برای دیدن عمو تکس میرن غرب و سفر هیجان انگیزی رو تجربه میکنن.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

The Berenstain Bears: Out West

“Come. It’s time to leave for our ranch vacation.”

“But, papa this isn’t the way to the train station.”

“We can’t visit Uncle Tex by train. His ranch is far. We must go by plane.”

“Wow! Wait till we tell Cousin Fred. Look! There’s the airport just ahead.”

“Fasten your seat belts. We’re ready to fly.”

“We’re above the clouds! We’re high in the sky!”

“Look! Rivers and forests down below! On the tops of the mountains, caps of snow!”

“Wake up! Wake up, Papa Bear! The pilot says we’re almost there.”

“Please stay in your seats. Do not stand. We are about to land.”

“There’s Uncle Tex over there. As you can see, he’s a cowboy bear.”

“Just take a look at how he’s dressed in a ten-gallon hat, chaps and vest, cowboy boots and all the rest.” “Welcome folks, to the glorious West! I’ve got the finest ranch you’ve ever seen, from the Rio Grande to Abilene. Well, here’s my ranch, the B-Bar-X.” “It looks great, Uncle Tex.”

“We’ve got horses, cattle, a barn, of course. This is Red. My favorite horse.”

“May we ride him?”

“Hmm, that might be risky. Red can be a little frisky. Cubs, I have ponies for you to ride. But first meet Aunt Min, my lovely bride.” “Tex, I think I can handle Red.”

“Red is frisky, as I said. But be my guest. You go to it.

“No, papa! No! Do not do it!”

“Will you please relax, my dear? There is not a thing to fear. And may I please remind you all no horse on Earth can make me fall.” “You must be a little out of practice. Er, sorry about that giant cactus. Your ponies, cubs. Climb on, sister. You, too, lad. And here’s a buggy for baby, mom and dad. This way, folks. Follow me. The glorious West has lots to see. Canyons, cliffs, rivers ridges, the Painted Desert, natural bridges. Now think of the things that are no longer here- the hopes and dreams of yesteryear. And if you use your mind’s eye, you can almost see them in the sky. Pony Express riders brave and bold. Folks who came west to pan for gold, great bison herds and wagon trains that reached across the western plains. Folks, I do not like to break the spell, but I think I smell a special smell. Mmm! Mmm! yes, it’s true! I smell Aunt Min’s barbecue.” So back they went with Uncle Tex to a beefsteak dinner at the B-Bar-X. After dinner they watched the night sky and listened to the coyote’s cry. Then it was time to leave the West: Uncle Tex, Aunt Min and all the rest. There were bear hugs and kisses all around. Then they were up and away… and homeward bound.

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

خرس های برنستین: در غرب

بیاین. وقتشه که برای تعطیلات بریم اسبداری.

اما، بابا جون، ایستگاه قطار که از اینطرفی نیست.

با قطار نمیتونیم بریم دیدن عمو تکس. اسبداریش خیلی دوره. باید با هواپیما بریم.

واای! حالا وایسین برای پسرعمو فرد تعریف کنیم. نگاه کنین! فرودگاه درست جلومونه.

کمربندهاتون رو ببندین. آماده ی پروازیم.

بالای ابرهاییم! بالا بالاهای آسمونیم!

نگاه کنین، زیر پامون رودخونه و جنگله! قله ی کوه ها از برف پوشیده شده!

بیدار شو! بیدار شو، بابا خرسه! خلبان میگه الآن میرسیم.

لطفاً سرجاتون بمونین و بلند نشین. میخوایم فرود بیایم.

اون عمو تکس ه که اونجاست. همونطور که می بینین، اون یه خرس گاوچرونه. ببینین چطور کلاه گاوچرونی و روشلوار چرمی و جلیقه و چکمه های گاوچرونی و این چیزا پوشیده.

به غرب باشکوه خوش اومدین! اسبداری من قشنگترین اسبداری ایه که توی عمرتون دیدین، از ریو گرنده تا ابیلین لنگه اش پیدا نمیشه. خب، اینم از اسبداری من، بی بار اکس.

خیلی قشنگه، عمو تکس.

اینجا اسب داریم، گاو داریم و خب البته یه انبار. این رِد ه. اسب مورد علاقه ی من.

میتونیم سوارش شیم؟

همم، ممکنه خطرناک باشه. رد ممکنه یه خرده پر جنب و جوش باشه. بچه ها، پونی هم دارم که بتونین سوارش بشین. اما قبلش با زن عمو مین، همسر دوست داشتنی من آشنا بشین.

تکس، فکر میکنم من از پس رد بربیام.

همونطور که گفتم، رد خیلی پر جنب و جوشه. اما هر طور دوست داری. برو سوارش شو.

نه، بابا! نه! این کار رو نکن!

لطفاً آروم باش، عزیزم. چیزی نیست که ازش بترسی. در ضمن باید به همه تون یادآوری کنم که هیچ اسبی رو زمین نیست که بتونه من رو بندازه.

حتماً یه مدت تمرین نداشتی. ام، بابت اون کاکتوس بزرگ متأسفم. پونی هاتون، بچه ها. برو بالا، خواهر خرسه. تو هم همینطور، رفیق. اینم یه کالسکه برای بچه و مامان و بابا. از اینطرف، دوستان. دنبالم بیاین. غرب باشکوه چیزای دیدنی زیادی داره. دره، صخره، رودخونه، ستیغ کوه، بیابون رنگارنگ، پل های طبیعی. حالا به چیزایی فکر کنین که دیگه وجود ندارن، امیدها و رؤیاهای روزگار قدیم. و اگه از چشم ذهنتون استفاده کنین، تقریباً میتونین توی آسمون ببینیدشون. سوارای شجاع و دلیر پونی اکسپرس. کسایی که به دنبال طلا اومدن غرب، گله های بزرگ بوفالو و کاروان هایی که به اون طرف دشت های غرب رسیدن. دوستان، دوست ندارم از این حال درتون بیارم، اما فکر میکنم بوی خاصی به مشامم میرسه. اومم! اومم! بله، درسته! بوی غذای زن عمو مین ه!

پس خونواده ی خرس ها با عمو تکس برگشتن اسبداری بی بار اکس که شام استیک گاو بخورن. بعد از شام آسمون شب رو تماشا کردن و به زوزه ی کایوت ها گوش دادن. بعد وقتش رسید که غرب رو ترک کنن، یعنی عمو تکس و زن عمو مین و همه ی چیزای دیگه رو. کلی بوس و بغل بین خرس ها رد و بدل شد. بعد رفتن توی آسمون و دور شدن و به سمت خونه حرکت کردن.