دکه لیموناد فروشی خرس های برنستین
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: خرس های برنستین / داستان انگلیسی: دکه لیموناد فروشی خرس های برنستینسرفصل های مهم
دکه لیموناد فروشی خرس های برنستین
توضیح مختصر
وقتی که مامان لیموناد تازه را بین بچه ها تقسیم می کند، ایده ای عالی به ذهن برادر و خواهر خرس می رسد. چرا یک دکه لیموناد فروشی راه نیاندازند و لیموناد را بین همه همسایه ها تقسیم نکنند؟ بدون شک همه می ایستند تا یک لیوان لیموناد برای سرحال شدن بخورند. و به این صورت، آن روز به اتفاقی شگفت انگیز تبدیل می شود.
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
The Berenstain Bears’ Lemonade Stand
It is a hot day.
Brother, Sister, and Honey Bear play outside.
Mama brings them lemonade.
Ahh! It is good.
Mailbear Bob comes by.
He is very hot.
“May I have some lemonade?” he asks.
“I will give you a quarter.” Mailbear Bob drinks the lemonade.
Ahh! It is good.
“Here is your quarter,” he says.
“Let’s sell more lemonade,” says Brother.
The cubs set up a lemonade stand.
They make a sign:
“Lemonade—25 cents.” Some bears are mowing the lawn next door.
They are very hot.
They see the lemonade stand.
“We would like some lemonade,” say the lawn bears.
They drink it down.
Ahh! It is good.
Their neighbor comes outside.
“I am having a party,” she says.
“My guests will all want lemonade.” Her guests arrive.
They all drink lemonade.
Ahh! It is good.
Some other neighbors come outside.
They want lemonade, too.
But the cubs are running out of lemonade.
“Don’t worry!” say the neighbors.
“We will help.”
They bring out more drinks.
They bring out food to eat.
Some cubs come by.
“A block party!” they say.
They start to play music.
They start to dance.
It is a big party!
Farmer Ben sees the party.
He has a load of things from his farm.
He starts to sell fruit and other good things.
It is getting dark.
How will the party end?
Grizzly Gus has fireworks.
He sets them off.
They are very pretty!
The party is over.
Everyone goes home.
The cubs take down their lemonade stand.
They go inside.
They are very tired.
They are very hot.
Mama brings them lemonade.
Ahh! It is good.
“That will be twenty-five cents,” says Mama.
They all laugh at Mama’s joke!
ترجمهی داستان انگلیسی
دکه لیموناد فروشی
روز گرمی است.
برادر، خواهر و کوچولوی دلبند بیرون از خانه بازی می کنند.
مامان برایشان لیموناد می آورد.
همم!عالی است.
باب خرس پستچی سر می رسد.
خیلی گرمش شده است.
او می پرسد “می توانم کمی لیموناد بخورم؟”
“25 سنت به شما می دهم.”
باب خرس پستچی لیموناد را می نوشد.
همم! عالی است.
او می گوید “این هم از 25 سنت شما”
برادر می گوید “بیایید لیموناد بیشتری بفروشیم،”
بچه ها یک دکه لیموناد فروشی راه می اندازند.
آنها یک تابلو درست می کنند:
لیموناد —25 سنت.”
چند خرس در حال کوتاه کردن چمن های خانه همسایه هستند.
خیلی گرمشان شده است.
آنها دکه لیموناد فروشی را می بینند.
خرس های چمن زن می گویند “ ما لیموناد می خواهیم ،”
آنها آنرا سر می کشند.
همم! عالی است.
همسایه آنها بیرون می آید.
او می گوید “ما یک مهمانی داریم”
“همه مهمان های من لیموناد خواهند خواست.”
مهمانانش رسیدند.
همه آنها لیموناد می خورند.
همم! عالی است.
همسایه های دیگری هم بیرون می آیند.
آنها هم لیموناد می خواهند.
ولی لیموناد بچه ها در حال تمام شدن است.
همسایه ها می گویند “نگران نباشید!”
“ما کمک می کنیم.”
آنها نوشیدنی های بیشتری می آوردند.
آنها غذا برای خوردن می آوردند.
چند بچه خرس دیگر می آیند.
آنها می گویند “ مهمانی اهل محل!”
آنها موسیقی پخش می کنند.
آنها می رقصند.
مهمانی بزرگی است.
بن کشاورز مهمانی را نگاه می کند.
او چیزهای زیادی از باغش آورده است . او شروع به فروختن میوه و چیزهای خوب دیگر می کند.
هوا در حال تاریک شدن است.
مهمانی چطور تمام می شود؟
گاس گریزلی وسایل آتش بازی دارد.
او آتش بازی را شروع می کند.
خیلی زیبا هستند.
مهمانی تمام می شود.
همه به خانه می روند.
بچه ها دکه لیموناد فروشی خودشان را جمع می کنند.
آنها داخل خانه می روند.
آنها خیلی خسته شده اند.
آنها خیلی گرمشان شده است.
مامان برایشان لیموناد می آورد.
همم! عالی است.
مامان می گوید “قیمتش 25 سنت می شود “ همه به لطیفه مامان می خندند.