داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

من رو بندازین تو باغ وحش

توضیح مختصر

یه حیوون بزرگ خال خالی متوجه میشه که جاش در اصل توی سیرکه، نه توی باغ وحش.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Put Me in the Zoo

I will go into the zoo. I want to see it. Yes, I do.

We do not want you in the zoo. Out you go! Out! Out with you.

Why did they put me out this way? I should be in. I want to stay.Just wait and see what I can do.

Look! Now all his spots are blue! And now his spots are orange! Say! He looks very good that way.

Now look at this! What do you see?

spots as green. as green can be! Violet spots! Say! You are good! Do more! Do more! We wish you would.

I can do more. Look! This is new. Blue, orange, green, and violet, too.Oh! They would put me in the zoo, if they could see what I can do.

We like all the things you do. We like your spots, we like you, too.But With all the things that you can do, the circus is the place for you!

Yes! This is where I want to be. The circus is the place for me!

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

من رو بندازین تو باغ وحش

من میرم باغ وحش. میخوام اونجا رو ببینم. بله، میخوام ببینم.

ما نمیخوایم تو توی باغ وحش باشی. برو بیرون! بیرون! برو بیرون ببینم!

چرا من رو اینجوری بیرون کردن؟ من باید اون تو باشم. میخوام بمونم. وایسین ببینین چه کارایی بلدم.

نگاه کن! تمام خال هاش آبی شدن! حالا خال هاش نارنجی شدن! میگما، اینجوری خیلی بهش میاد.

حالا این رو ببینین! چی می بینین؟

خال های سبز! به سبزی چمن! خالی های بنفش! میگما! کارت خوبه! بازم شیرین کاری کن! بازم شیرین کاری کن! کاش بازم شیرین کاری بکنی.

کارای دیگه ای هم بلدم. نگاه کنین! این یکی جدیده. آبی، نارنجی، سبز و بنفش. اه! اگه میتونستن ببینن چه کارایی بلدم، مینداختنم توی باغ وحش.

ما از تمام کارایی که انجام میدی خوشمون میاد. از خال هات هم خوشمون میاد، از خودت هم همینطور. اما با وجود این کارایی که تو بلدی، جای تو توی سیرکه!

آره! اینجا همون جاییه که میخوام باشم. جای من توی سیرکه!