داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

مامانم کجاست؟

توضیح مختصر

وقتی میمون کوچولو نمیتونه مادرش رو پیدا کنه، پروانه پیشنهاد میکنه که توی جستجو برای مادرش کمکش کنه.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Where’s My Mom?

“I’ve lost my mom!”

“Hush, little monkey, don’t you cry. I’ll help you find her,” said butterfly.” Let’s have a think. How big is she?” “She’s big!”said the Monkey. “Bigger than me.” “Bigger than you? Then I’ve seen your mom. Come, little Monkey, come, come, come.”

“No, no, no! That’s an elephant. My mom isn’t a great gray hunk. She hasn’t got tusks or a curly trunk. She doesn’t have great thick baggy knees. And anyway, her tail coils round trees.”

“She coils round trees? Then she’s very near. Quick, little monkey! She’s over here.”

“No, no, no! That’s a snake. Mom doesn’t look a bit like this. She doesn’t slither about and hiss. She doesn’t curl round a nest of eggs. And anyway, my mom’s got more legs.”

“It’s legs we’re looking for now, you say? I know where she is, then. Come this way.”

“No, no, no! That’s a spider. Mom isn’t black and hairy and fat. She’s not got so many legs as that! She’d rather eat fruit than swallow a fly, and she lives in the treetops, way up high.”

“She lives in the trees? You should have said! Your mommy’s hiding above your head.”

“No, no, no! That’s a parrot.Mom’s got a nose and not a beak. She doesn’t squawk and squabble and shriek. She doesn’t have claws or feathery wings. And anyway, my mom leaps and springs.”

“Aha! I’ve got it! She leaps about? She’s just round the corner, without a doubt.”

“No, no, no! That’s a frog! Butterfly, butterfly, please don’t joke! Mom’s not green and she doesn’t croak. She’s not all slimy. Oh, dear, what a muddle! She’s brown and furry, and nice to cuddle.”

“Brown fur - why didn’t you tell me so? We’ll find her in no time - off we go!”

“No, no, no! That’s a bat.Why do you keep on getting it wrong? Mom doesn’t sleep the whole day long. I told you, she’s got no wings at all, And anyway, she’s not nearly so small!”

“Your mom’s not little? Now let me think. She’s down by the river, having a drink!”

“NO, NO, NO! That’s the elephant again! Butterfly, butterfly, can’t you see? None of these creatures look like me!”

“You never told me she looked like you!”

“Of course I didn’t! I thought you knew!”

“I didn’t know. I couldn’t! You see… None of my babies look like me. So she looks like you! Well, if that’s the case, we’ll soon discover her hiding place.”

“No, no, no! That’s my dad!”

“Come, little monkey, come, come, come. It’s time I took you home to…”

“Mom!”

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

مامانم کجاست؟

مامانم رو گم کردم!

پروانه گفت: آروم باش، میمون کوچولو، گریه نکن. بیا فکر کنیم. مامانت چقدریه؟ میمون گفت: مامانم بزرگه! از من بزرگتره. پروانه گفت: از تو بزرگتره؟ پس من مامانت رو دیدم. بیا، میمون کوچولو، بیا، بیا، بیا.

نه، نه، نه! این یه فیله. مامان من یه تیکه گوشت بزرگ و خاکستری نیست. عاج و خرطوم پیچ پیچینداره. زانوهای بزرگ و پفکیهم نداره. تازه، دمش رو هم دور درخت ها پیچ میده.

گفتی دور درخت ها می پیچه؟ پس خیلی نزدیکه. بجنب، میمون کوچولو! مامانت اینجاست.

نه، نه، نه! این یه ماره. مامان من اصلاً این شکلی نیست. رو زمین وول نمیخوره و فیش فیش نمیکنه. دور یه لونه پر از تخم پرندههم نمی پیچه. تازه، مامان من پاهاش بیشتره.

گفتی دنبال پا می گردیم؟ پس میدونم مامانت کجاست. بیا از اینطرف.

نه، نه، نه! این یه عنکبوته. مامان من سیاه و پشمالو و چاق و چله نیست. اینقدر هم پا نداره! ترجیح میده میوه بخوره تا اینکه یه مگس رو قورت بده، بعد هم نوک درختا، اون بالا بالاها زندگی میکنه.

لای درخت ها زندگی میکنه؟ باید این رو میگفتی! مامانت بالای سرت قایم شده.

نه، نه، نه! این یه طوطیه. مامان من دماغ داره نه منقار. قات قات و سر و صدا و جیغ و داد هم نمیکنه. مامانم چنگال یا بال پردار هم نداره. تازه، مامانم میپره و می جهه.

آها! فهمیدم! پس می پره! پس مامانت همین نزدیکیاست، شک ندارم.

نه، نه، نه! این یه قورباغه است! پروانه، پروانه، خواهش میکنم شوخی نکن! مامان من سبز نیست و قور قور هم نمیکنه. اینقدر لزج هم نیست. وای، خدا، عجب بلبشویی! مامانم قهوه ایه و پشمالوئه و بغل کردنش هم خیلی حال میده.

پشم قهوه ای؟ پس چرا بهم نگفتی؟ همین الآن پیداش می کنیم. راه بیفت بریم.

نه، نه، نه! این یه خفاشه. چرا همه اش اشتباه می کنی؟ مامان کل روز رو نمیخوابه. بهت که گفتم، اون اصلاً بال نداره، بعد تازه، اصلاً هم اینقدر کوچولو نیست!

گفتی مامانت کوچولو نیست؟ حالا بذار فکر کنم. اون کنار رودخونه است، داره آب میخوره!

نه، نه، نه! این که بازم همون فیله است! پروانه، پروانه، متوجه نیستی؟ هیچ کدوم از این حیوونا شبیه من نیستن!

اصلاً نگفتی مامانت شبیه توئه!

معلومه نگفتم! فکر کردم میدونی!

من نمیدونستم. از کجا بدونم! آخه میدونی… هیچ کدوم از بچه های من شبیه خودم نیستن. پس شبیه توئه! خب، اگه اینطوره، به زودی مخفیگاهش رو پیدا می کنیم.

نه، نه، نه! اون بابامه!

بیا، میمون کوچولو، بیا، بیا، بیا. وقتشه که ببرمت خونه پیش…

مامان!