داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

پنج میمون کوچولو کیک تولد می پزند

توضیح مختصر

پنج میمون کوچولو می خاهند برای مادرشان یک کیک تولد بپزند. آنها می خواهند این کار را بدون بیدار کردن او انجام بدهند.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

FIVE Little MONKEYS Bake a birthday cake by Ailyn Cristelo.

Five little monkeys wake up with the sun. “Today is Mama’s birthday!” Five little monkeys tiptoe past Mama sleeping. “Let’s bake a birthday cake!” “Sh-h-h! Don’t wake up Mama!”

One little monkey reads the recipe.

“Two cups of flour. Three teaspoons of baking powder.

2 CUPS OF FLOUR

3 TEASPOONS COMING UP!

I MEASURED 3 TEASPOONS!

I’LL GET 3 TEASPOONS

“Sift everything together. But don’t sneeze! You’ll wake up Mama!” A-AH CHOO!

“Sh-h-h! Don’t wake up Mama!”

A-AH CHOO!

Five little monkeys check on Mama.

“She’s still asleep. We can finish making the cake.” One little monkey reads the recipe.

“Add four eggs.”

Four little monkeys each get some eggs.

I HAVE 2 EGGS!

I HAVE 2 EGGS!

I HAVE 3 EGGS!

I HAVE 3 EGGS!

“And we need sugar and oil.”

“Don’t spill the oil!”

But one little monkey spills. And another little monkey slips and falls. CRASH! YIKES! “Sh-h-h! Don’t wake up Mama!” Five little monkeys check on Mama.

“She’s still asleep. We can finish making the cake.” One little monkey reads the recipe.

“Next, mix everything together and put into pans. Then bake the cake in the oven.” Another little monkey says, “Now we can go up to our room and make a present for Mama.” BANG! BANG!

SCREECH

Five little monkeys start to make a present.

“Sh-h-h! Don’t wake up Mama!”

One little monkey says, “Do you smell something burning?” Five little monkeys race past Mama sleeping.

“Sh-h-h! Don’t wake up Mama!”

“Oh no! The cake dripped all over.” “Turn off the oven!”

“Save the cake”

“Sh-h-h! Don’t wake up Mama!”

“Look! Here comes the fire engine!” Says one little monkey.

“Sh-h-h! Don’t wake up Mama!” says another little monkey.

“Where’s the fire?” shouts a fireman.

“It’s not a fire!” sniffs one little monkey.

“We ruined Mama’s birthday cake.” “Wait!” says another little monkey. “This cake doesn’t taste TOO bad.” “Frosting might help,” says the other fireman.

Five little monkeys and two firemen frost the cake.

“Now we can wake up Mama!”

HAPPY BIRTHDAY TO MAMA HAPPY BIRTHDAY TO YOU Five little monkeys and two firemen sing to Mama very, VERY, VERY LOUDLY.

And Mama wakes up!

“What a wonderful surprise,” she says. “But my birthday is tomorrow!” “Oh no!” say five little monkeys “But can we still have birthday cake for breakfast?” “Why not?” Says Mama.

Five little Monkeys, two firemen, and Mama think the birthday cake is delicious.

One little monkey whispers, “We can bake another cake tomorrow.” Another little monkey says, “Sh-h-h! Don’t tell Mama!

ترجمه‌ی درس

پنج میمون کوچولو کیک تولد می پزند

پنج میمون کوچولو با طلوع آفتاب از خواب بیدار می شوند. “امروز روز تولد مامان است!”

پنج میمون کوچولو پاورچین پاورچین از کنار مامان که خوابیده بود رد می شوند. “بیایید یک کیک تولد بپزیم!”

“هیسس! مامان را بیدار نکنید!”

یک میمون کوچولو دستور تهیه غذا را می خواند.

“دو فنجان آرد. سه قاشق چایخوری بکینگ پودر.

دو فنجان آرد

3 قاشق چایخوری اضافه می شود!

من 3 قاشق چایخوری اندازه گرفتم!

من سه قاشق چایخوری می آورم

“همه را باهم الک کنید. ولی عطسه نکنید! مامان را بیدار می کنید!”

آ-آ چوو!

هیسس! مامان را بیدار نکنید!””

آ-آ چوو!

پنج میمون کوچولو به مامان سر زدند.

“هنوز خواب است. می توانیم پختن کیک را تمام کنیم.”

یک میمون کوچولو دستور تهیه غذا را می خواند.

“چهار عدد تخم مرغ اضافه کنید.”

هر کدام از میمون ها تعدادی تخم مرغ می آورند.

من دو 2 تخم مرغ دارم!

من 2 عدد تخم مرغ دارم!

من 3 عدد تخم مرغ دارم!

من 3 عدد تخم مرغ دارم!

“و به شکر و روغن هم احتیاج داریم.”

“روغن را روی زمین نریزید!”

ولی یک میمون کوچولو روغن را روی زمین می ریزد . . . و یک میمون کوچولو دیگر لیز می خورد و می افتد. درق!آخ! “هیسس! مامان را بیدار نکنید!”

پنج میمون کوچولو به مامان سر می زنند.

“هنوز خواب است. می توانیم درست کردن کیک را تمام کنیم.”

یک میمون کوچولو دستور تهیه غذا را می خواند.

“بعد، همه چیز را با هم مخلوط کنید و در ظرف پختن کیک بریزید. بعد کیک را در فر بپزید.”

یک میمون کوچولو دیگر می گوید “حالا می توانیم برویم بالا به اتاقمان و یک هدیه برای مامان تهیه کنیم.”

بنگ! بنگ!

غیژ

پنج میمون کوچولو شروع به ساخت یک هدیه کردند.

“هیسس!مامان را بیدار نکنید!”

یک میمون کوچولو گفت، “بوی سوختن چیزی را احساس می کنید؟”

پنج میمون کوچولو از کنار مامان که خودب بود با سرعت دویدند.

“هیسس! مامان را بیدار نکنید!”

“اوه نه! کیک همه جا پخش شده بود.”

“فر را خاموش کن!”

“کیک را نجات بدهید”

“هیسس! مامان را بیدار نکنید!”

نگاه کنید! یک ماشین آتش نشانی در حال آمدن است!”

یک میمون کوچولو گفت .

“هیسس! مامان را بیدار نکنید! یک میمون کوچولو دیگر می گوید . “آتش کجاست؟”

یک آتش نشان فریاد زد.

“آتشی در کار نیست! یک میمون کوچولو گفت.

ما کیک تولد مامان را خراب کردیم.”

صبر کنید! یک میمون کوچولو دیگر گفت “.

“مزه این کیک خیلی هم بد نیست. “شاید با خامه زدن به کیک درست شود یک آتش نشان دیگر گفت.

پنج میمون کوچولو و دو آتش نشان به کیک خامه زدند.

حالا می توانیم مامان را بیدار کنیم.

تولد مامان مبارک تولدت مبارک پنج میمون کوچولو و دو آتش نشان با صدای خیلی، خیلی بلند برای مامان آواز می خوانند.

و مامان بیدار می شود!

او می گوید “چه سورپرایز جالبی.”

“ولی تولد من فرداست!”

“اوه نه!” پنج میمون کوچولو می گویند “اما می توانیم کیک تولد را برای صبحانه بخوریم؟ “چرا که نه؟” مامان می گوید

به نظر پنج میمون کوچولو ، دو آتش نشان و مامان، کیک تولد خوش مزه شده است.

یک میمون کوچولو می گوید “ می توانیم فردا کیک دیگری بپزیم. “ یک میمون کوچولو دیگر می گوید “هیسس! به مامان نگو!”