مِیزی به لندن میره
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی هفتم / درس: مِیزی به لندن میرهسرفصل های مهم
مِیزی به لندن میره
توضیح مختصر
مِیزی و دوست هاش به لندن میرن. اونها به جاهای مشهور میرن. عکس می گیرن. کادو میخرن و کلی خوش می گذرونن.
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Maisy goes to London
today Maisy and her friends are visiting London. how exciting. the city is so noisy.
“let’s take the bus,” says Maisy. first stop, Piccadilly Circus. look at all the flashing lights.
next they walk to Trafalgar Square to see Nelson’s column. “it’s very tall. I love this big friendly lion.” says Charlie. Maisy snaps a photo.
then they go inside to look at all the paintings in the National Gallery. there are so many amazing pictures. Maisy likes the sunflowers best.
after a picnic lunch they play in the park and Tallulah feeds the ducks. “Wow it’s Buckingham Palace. where the Queen lives. hello your majesty.” the palace guard is very serious. he doesn’t even smile. Maisy takes another photo.
Next, they walk along the River Thames and see the houses of parliament. Big Ben chimes. It is three o’clock. Dong, dong, dong.
Maisy and her friends go on a riverboat. look the gates are opening on Tower Bridge. At the Tower of London Maisy takes some photos of the ravens. Cyril and Charlie love the beefeaters colorful uniform.
Next, they go down down down to the underground. it’s very crowded on the tube train. “hold on tight,” says Maisy. on the riverbank they buy some snacks. Yum!
“let’s go to the aquarium,” says Tallulah. Amazing! what a lot of fish. “the shark’s teeth look very sharp,” says Tallulah.
soon it’s time to go but first they visit the gift shop. before they go home Maisy and her friends get one last photo on the bridge. what a brilliant day. “I love London.” Says Maisy.
ترجمهی درس
مِیزی به لندن میره
امروز میزی و دوستاش لندن رو می گردن. چقدر پر هیجان. شهر خیلی شلوغیه.
میزی میگه: “بیاید یه اتوبوس بگیریم.” اولین ایستگاه، سیرک پیکادیلیه. این چراغ های چشمک زن رو ببینید.
بعد اونها به میدان تارافالگار برای دیدن ستون نلسون میرن. چارلی میگه: “خیلی بلنده. این شیر بزرگِ دوست داشتنی رو دوست دارم.” مِیزی یه عکس میگیره.
بعد اونها برای تماشای تمام نقاشی های توی گالری ملی، میرن داخل. یک عالمه نقاشی زیبا هست. مِیزی گل های آفتابگردون رو بیشتر دوست داره.
بعد از یک ناهار پیکنیکی، تو پارک بازی می کنن و تالولا به اردک ها غذا میده. “وای این قصر بوکینگهامه. جایی که ملکه زندگی می کنه. سلام سرورم.” نگهبانِ قصر خیلی جدیه. اون حتی لبخند هم نمی زنه. مِیزی یه عکس دیگه میگیره.
بعد اونها در طول رودخانه ی تامس قدم می زنن و خونه های پارلمان رو می بینن. زنگ بیگ بِن. ساعت سه است. دینگ، دینگ، دینگ.
میزی و دوست هاش به گشت قایقی روی رودخونه رفتن. دروازههای روی پل برجی رو ببینید که داره باز میشه. روی برج لندن میزی چند تا عکس از کلاغ ها گرفت. سیریل و چارلی لباس فرمِ رنگیِ نگهبانِ برج لندن رو دوست داشتن.
بعد اونها به پایین و پایین و پایین به زیر زمین میرن. توی قطار خیلی شلوغه. میزی می گه: “محکم بگیرید.” اونها از بوفه کنار رودخانه چند تا اسنک می گیرن. به به!
تالولا میگه: “بیایید به اکواریوم بریم.” شگفت انگیزه! چقدر ماهی. تالولا میگه: “دندون های کوسه به نظر تیز میان.”
کمی بعد وقت رفتنه. ولی اول سری به مغازه هدیه میزنن. قبل از اینکه برن خونه، میزی و دوست هاش آخرین عکس رو روی پل می گیرن. عجب روز خوشی! میزی میگه: “من لندن رو دوست دارم.”