آقای بلوبری عزیز
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی سوم / درس: آقای بلوبری عزیزسرفصل های مهم
آقای بلوبری عزیز
توضیح مختصر
امیلی توی حوض خونه شون یه نهنگ پیدا میکنه و شروع میکنه به نامه نوشتن به معلمش تا درباره ی نهنگ ها ازش سؤال کنه.
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Dear Mr. Blueberry
Dear Mr. Blueberry, I love whales very much and I think I saw one in my pond today. Please send me some information on whales, as I think he might be hurt.
Love, Emily
Dear Emily, Here are some details about whales. I don’t think you’ll find it was a whale you saw, because whales don’t live in ponds, but in salt water.
Yours sincerely, your teacher, Mr. Blueberry
Dear Mr. Blueberry, I am now putting salt into the pond every day before breakfast and last night I saw my whale smile. I think he is feeling better. Do you think he might be lost?
Love, Emily
Dear Emily, Please don’t put any more salt in the pond. I’m sure your parents won’t be pleased. I’m afraid there can’t be a whale in your pond, because whales don’t get lost, they always know where they are in the oceans.
Yours sincerely, Mr. Blueberry
Dear Mr. Blueberry, Tonight I am very happy because I saw my whale jump up and spurt lots of water. He looked blue. Does this mean he might be a blue whale?
Love, Emily
P.S. What can I feed him with?
Dear Emily, Blue whales are blue, and they eat tiny shrimp-like creatures that live in the sea. However, I must tell you that a blue whale is much too big to live in your pond.
Yours sincerely, Mr. Blueberry
P.S. Perhaps it is a blue goldfish?
Dear Mr. Blueberry, Last night I read your letter to my whale. Afterwards he let me stroke his head. It was very exciting. I secretly took him some crunched-up cornflakes and bread-crumbs. This morning I looked in the pond and they were all gone! I think I shall call him Arthur, what do you think?
Love, Emily
Dear Emily, I must point out to you quite forcibly now that in no way could a whale live in your pond. You may not know that whales are migratory, which means they travel great distances each day. I am sorry to disappoint you.
Yours sincerely, Mr. Blueberry
Dear Mr. Blueberry, Tonight I’m a little sad. Arthur has gone. I think your letter made sense to him and he has decided to be migratory again.
Love, Emily
Dear Emily, Please don’t be too sad, it really was impossible for a whale to live in your pond. Perhaps when you are older you would like to sail the oceans studying and protecting whales.
Yours sincerely, Mr. Blueberry
Dear Mr. Blueberry, It has been the happiest day! I went to the beach and you’ll never guess, but I saw Arthur! I called to him and he smiled. I knew it was Arthur because he let me stroke his head. I gave him some of my sandwich and then we said goodbye. I shouted that I loved him very much and, I hope you don’t mind, I said you loved him, too.
Love, Emily (and Arthur)
ترجمهی درس
آقای بلوبری عزیز
آقای بلوبری عزیز، من خیلی نهنگ ها رو دوست دارم و فکر میکنم امروز توی حوض خونه مون یه نهنگ دیدم. لطفاً کمی اطلاعات درباره ی نهنگ ها برام بفرستید، چون فکر میکنم زخمی شده.
دوستدار شما، امیلی
امیلی عزیز، این هم کمی اطلاعات درباره ی نهنگ ها. فکر می کنم بعداً می فهمی چیزی که دیدی نهنگ نبوده، چون نهنگ ها توی حوض زندگی نمیکنن، بلکه توی آب شور زندگی می کنن.
با احترام، معلمت، آقای بلوبری
آقای بلوبری عزیز، حالا من هر روز قبل از صبحونه توی حوض نمک می ریزم و دیشب لبخند زدن نهنگم رو دیدم. فکر میکنم حالش بهتر شده. به نظرتون ممکنه گم شده باشه؟ دوستدار شما، امیلی
امیلی عزیز، خواهش میکنم دیگه توی حوض آب نریز. مطمئنم والدینت خوششون نمیاد. متأسفانه امکان نداره توی حوض خونه تون نهنگی باشه، چون نهنگ ها گم نمیشن، اونها همیشه میدونن که کجای اقیانوسن.
با احترام، آقای بلوبری
آقای بلوبری عزیز، امشب من خیلی خوشحالم چون نهنگم رو دیدم که بالا پرید و کلی آب از فواره اش بیرون ریخت. رنگش به نظر آبی میاد. این یعنی اون یه نهنگ آبیه؟ پی نوشت: چه غذایی میتونم بهش بدم؟
دوستدار شما، امیلی
امیلی عزیز، نهنگ های آبی آبی رنگن و موجودات ریز و میگو مانندی رو میخورن که توی دریا زندگی می کنن. با اینحال، باید بهت بگم که یه نهنگ آبی خیلی بزرگتر از اونیه که توی حوض خونه ی شما جا بشه.
با احترام، آقای بلوبری
پی نوشت: شاید یه ماهی قرمز آبی رنگه؟
آقای بلوبری عزیز، دیشب نامه تون رو برای نهنگم خوندم. بعدش گذاشت به سرش دست بمالم. خیلی هیجان انگیز بود. یواشکی یه خرده برشتوک جویده شده و خرده نون براش بردم. امروز صبح توی حوض رو نگاه کردم و اثری ازشون نبود! فکر میکنم اسمش رو بذارم آرتور، نظر شما چیه؟ دوستدار شما، امیلی
امیلی عزیز، باید با تأکید بسیار اشاره کنم که به هیچ وجه امکان نداره که یه نهنگ توی حوض خونه ی شما زندگی کنه. شاید ندونی که نهنگ ها مهاجرن، که یعنی هر روز مسافت زیادی رو طی می کنن. متأسفم که ناامیدت می کنم.
با احترام، آقای بلوبری
آقای بلوبری عزیز، امشب یه خرده ناراحتم. آرتور رفته. فکر میکنم نامه تون به نظرش منطقی اومده و تصمیم گرفته که دوباره مهاجرت کنه.
دوستدار شما، امیلی
امیلی عزیز، خواهش میکنم خیلی ناراحت نباش، واقعاً غیرممکن بود که یه نهنگ توی حوض خونه ی شما زندگی کنه. شاید وقتی بزرگتر شدی دلت بخواد بزنی به دل دریا و درباره ی نهنگ ها مطالعه کنی و ازشون محافظت کنی.
با احترام، آقای بلوبری
آقای بلوبری عزیز، امروز خیلی روز شادی بود! رفتم ساحل و حدس نمیزنین چی شد، اما آرتور رو دیدم! صداش کردم و اونم لبخند زد. میدونم خود آرتور بود چون گذاشت به سرش دست بمالم. یه خرده از ساندویچم رو بهش دادم و بعد خداحافظی کردیم. داد زدم خیلی دوستش دارم و امیدوارم ناراحت نشین، اما گفتم شما هم دوستش دارین.
دوستدار شما، امیلی (و آرتور)