دفتر خاطرات یک کرم
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی سوم / درس: دفتر خاطرات یک کرمسرفصل های مهم
دفتر خاطرات یک کرم
توضیح مختصر
خاطرات روزمره یک کرم
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Diary of a worm
March 20
Mom says there are three things I should always remember: 1. The earth gives us everything we need. 2. When we dig tunnels, we help take care of the earth. Must make tunnel- help earth breath! 3. Never bother daddy when he is eating newspaper. Chomp
March 29
Today I tried to teach spider how to dig. First all of his legs got stuck. I thinkI’ve twisted one of my ankles. Then he swallowed a bunch of dirt. I give up. Tomorrow he is going to teach me how to walk upside down.
March 30
Worms can’t walk upside down.
April 4
Fishing season started today. We all dug deeper. Did you guys hear something?
April 10
It rained all night and the ground was soaked. We spend the entire day on the sidewalk. Hopscotch is a very dangerous game.
April 15
I forgot my lunch today. I got so hungry that I ate my homework. My teacher made me write “I will not eat my homework” ten times. When I was finished, I ate that, too.
April 20
I snuck up on some kids in the park today. They didn’t hear me coming. I wiggled up right between them and they screamed. I love when they do that.
May 1
Grandpa taught us that good manners are very important. So today I said “good morning” to the first ant I saw. There were 600 more of them in the line. Good morning, good morning, good morning. How you doing? Good morning. Nice to see you. Howdy. Good morning. I stood there all day.
May 8
Had the worst nightmare last night- giant birds playing hopscotch. Mom says I have to stop eating so much garbage right before I go to bed.
May 15
I got into a fight with spider today. He told me you need legs to be cool. Then he ran. I couldn’t keep up. Maybe he’s right.
May 16
I made spider laugh so hard, he fell out of his tree. Who needs leg?
May 28
Last night I went to the school dance. You put your head in. you put your head out. You do the hokey pokey and you turn yourself about. That’s all we could do.
June 5
Today we made macaroni necklace in art class. I brought mine home and we ate it for dinner. You are very talented.
June 15
My older sister thinks she’s so pretty. I told her that no matter how much time she spends looking in the mirror, her face will always look just like her rear end. Spider taught that was really funny. Mom didn’t.
July 4
When I grow up. I want to be a secret service agent. Spider says I will have to be very careful because the president might step on me by mistake. “it’s a dangerous job,” I told him. “but someone’s got to do it.”
July 28
Three things I don’t like about being a worm: 1. I can’t chew gum. 2. I can’t have a dog. Can we keep him, mom? 3. All the homework.
July 29
Three good thing about being a worm: 1. I never have to go to the dentist. No cavities- no teeth either. 2. I never get in trouble for tracking mud through the house. 3. I never have to take a bath. Who’s my grubby little boy?
August 1
It is not always easy being a worm. We’re very small, and sometimes people forget that we are even here. But, like mom always says, the earth never forget we’re here.
ترجمهی درس
دفتر خاطرات یک کرم
20 مارچ
مامان میگه سه چیز هست که همیشه باید به یاد داشته باشم: 1. زمین همهی چیزی رو که نیاز داریم، به ما میده. 2. وقتی ما تو زمین تونل میکَنیم، در اصل از زمین مراقبت میکنیم. باید تونل بکَنیم- تا زمین نفس بکشه! 3. هیچوقت، وقتی بابا روزنامه میخوره، مزاحمش نشیم. خِرچ!
29 مارچ
امروز سعی کردم به عنکبوت یاد بدم چطور حفاری کنه. اول از همه پاهاش گیر کرد. فکر کنم یکی از مچهام، پیچ خورده. بعد یه عالمه خاک قورت داد. تسلیم شدم. فردا اون به من یاد میده چطور کله معلق راه برم.
30 مارچ
کرمها نمیتونن کله معلق راه برن.
4 آپریل
فصل ماهیگیری، امروز شروع شد. ما همگی تونل رو،عمیقتر کَندیم. شما هم چیزی شنیدین؟
10 آپریل
امشب، کل شب رو، بارون بارید و زمین خیس بود. ما کل روز رو تو پیادهرو گذروندیم. لِیلِی، خیلی بازی خطرناکیه.
15 آپریل
امروز نهارم رو یادم رفتهبود، ببرم. خیلی گرسنه ام شد، من هم تکلیفم رو خوردم. خانم معلم مجبورم کرد، ده بار بنویسم”من تکلیفم رو نمیخورم.” وقتی تموم شد، اونم خوردم.
20 آپریل
امروز یواشکی رفتم وسط چند تا بچه. اونا متوجه اومدن من نشدن. من درست بینِ اونها خزیدم و اونها هم داد کشیدن. عاشق این کارشونم.
1 مِی
پدربزرگ یادمون داد که رفتار خوب، خیلی مهمه. پس من هم به اولین مورچهای که دیدم، صبحبخیر گفتم. ولی 600 تای دیگه هم تو صف بودن. صبحبخیر، صبحبخیر،صبحبخیر، چطوری؟ صبحبخیر،از آشنایی با شما خوشحالم، چطوری، صبحبخیر. کل روز رو اونجا ایستادم.
8 مِی
شب گذشته، بدترین کابوس رو داشتم- یه پرنده گنده، لِیلِی بازی میکرد. مامان گفت، نباید قبل از رفتن به رختخواب، زیاد آشغال بخورم.
15 مِی
امروز با عنکبوت دعوام شد. گفت برای اینکه باحال باشی، باید پا داشته باشی. بعد فرار کرد. نتوستم بگیرمش. شاید راست میگه.
16 مِی
عنکبوت رو کلی خندوندم. از درخت افتاد پایین. کی نیاز به پا داره؟
28 مِی
شب گذشته به کلاس رقص رفتم. سرت رو اینوری تکون میدی. سرت رو اونوری تکون میدی. ادای اسبسوارها رو درمیاری و دور خودت میچرخی. این، همهی اون چیزیه که باید انجام بدیم.
5 جون
امروز تو کلاس هنر، گردنبند ماکارونی درست کردیم. من، مال خودم رو آوردم خونه و برای شام خوردیمش. خیلی با استعدادی!
15 جون
خواهر بزرگترم، فکر می کنه خیلی خوشگله. بهش گفتم، مهم نیست چقدر جلو آینه میایسته، صورتش شبیه دُمِشه. به نظر عنکبوت، حرفم خیلی خندهدار بود. ولی به نظر مامانم نه.
4 جولای
وقتی بزرگ شدم، میخوام کارآگاه مخفی بشم. عنکبوت میگه باید خیلی مراقب باشم، چون ممکنه رئیسجمهور اشتباهی لهم کنه. بهش گفتم: “کار خطرناکیه. ولی خوب باید یه نفر انجامش بده.”
28 جولای
سه چیز هست که درباره کرم بودن دوست ندارم: 1. نمیتونم آدامس بخورم. 2. نمیتونم سگ داشته باشم. مامان، میتونیم نگش داریم؟ 3. تکالیف.
29 جولای
سه چیز خوب درباره کرم بودن: 1. مجبور نیستم برم دندانپزشک. دندون،پر کردنی در کار نیست، حتی دندونی هم در کار نیست. 2. از اینکه گِلی برم خونه، تو دردسر نمیفتم. 3. هیچوقت مجبور نیستم، برم حموم. پسر کثیف من،کیه ؟
۱ آگوست
کرم بودن همیشه آسون نیست. ما خیلی کوچیکیم و گاهی اوقات مردم حتی فراموش می کنن که ما اینجاییم. اما همونطور که مامان همیشه میگه، زمین هیچوقت فراموش نمیکنه ما اینجاییم.