سرفصل های مهم
پینوکیو
توضیح مختصر
ژپت دلش میخواد یه پسربچه داشته باشه، پس برای خودش یه پسربچه چوبی میسازه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Pinocchio
Geppetto has no children. But he wants a child. “I will make a son from wood!” so he makes Pinocchio.
A fairy appears.and says to Pinocchio, “now, you can move and speak. Be a good boy, and you will be a real boy.”
The next morning, Pinocchio says, “good morning father!” Geppetto is very happy. And he sends Pinocchio to school. When Pinocchio goes to school, he meets a fox and a cat. They say, “let’s go to a puppet show.”
So Pinocchio goes with them. Pinocchio sees a puppet show. Suddenly, the fox and the cat lock Pinocchio in a cellar. They plan to sell Pinocchio for money.
The fairy appears. Pinocchio lies to her. “I was kidnapped!” suddenly Pinocchio’s nose grows long. When Pinocchio tells the truth a woodpecker makes Pinocchio’s nose small again.
Pinocchio runs home. But then he meets boys in a wagon. “come with us to Toyland!” the boys say. So Pinocchio follows them. Pinocchio plays at Toyland for many days. And he turns into the donkey. Again, the fairy appears. She makes Pinocchio a wooden boy again.
Pinocchio comes back home. But he doesn’t see Geppetto. A sea gull tells him, “Geppetto was looking for you. And a whale ate him!”
Pinocchio jumps into the sea. And a whale comes, and swallows him. “oh, no!” Pinocchio goes into the whale’s stomach. Pinocchio finds Geppetto. They make a big fire. So the whale sneezes. “Ahchoo!” and the whale spits out Geppetto and Pinocchio.
The fairy is waiting for Geppetto and Pinocchio at home. “good boy! You saved Geppetto!’ then she makes Pinocchio into a real boy. Pinocchio isn’t a wooden boy any longer.
ترجمهی درس
پینوکیو
ژِپِتو هیچ بچهای نداره. ولی دلش میخواد، بچه داشته باشه. “من برای خودم یه پسر چوبی میسازم.” بنابراین اون، پینوکیو رو میسازه.
یه فرشته میاد و به پینوکیو میگه: “حالا میتونی حرکت کنی و حرف بزنی. پسر خوبی باش تا تبدیل به یه پسر واقعی بشی.”
صبح روز بعد، پینوکیو گفت: “صبحبخیر، بابا!” ژپتو خیلی خوشحال شد. و پینوکیو رو فرستاد مدرسه. وقتی پینوکیو میره به مدرسه، تو راه یه روباه و یه گربه میبینه. اونها میگن: “بیا بریم نمایش خیمهشب بازی.” پینوکیو هم با اونها میره.
پینوکیو نمایش خیمهشب بازی رو میبینه. یهو، روباه و گربه پینوکیو رو تو انبار زندانی میکنن. اونها میخوان پینوکیو رو بفروشن.
فرشته مهربون پیداش میشه. پینوکیو بهش دروغ میگه. “منو دزدین!” یه دفعهای، دماغ پینوکیو دراز میشه. وقتی پینوکیو، حقیقت رو میگه، دارکوب دماغ پینوکیو رو دوباره کوچیک میکنه.
پینوکیو برمیگرده خونه. بعد، پینوکیو چندتا پسر رو تو کالسکه میبینه. پسرها میگن: “بیا با ما بریم به سرزمین اسباببازی.” پینوکیو هم دنبال اونها میره.پینوکیو تو سرزمین اسباببازی برای چند روز بازی میکنه. و تبدیل به الاغ میشه. دوباره فرشته مهربون پیداش میشه. اون پینوکیو رو دوباره تبدیل به پسر چوبی میکنه.
پینوکیو برمیگرده خونه، ولی ژپتو رو نمیبینه. مرغ دریایی بهش میگه: “ژپتو داشت دنبال تو میگشت، که یه کوسه خوردش!”
پینوکیو پرید توی دریا. کوسه اومد و قورتش داد. “اوه، نه!”پینوکیو رفت توی شکم کوسه. پینوکیو ژپتو رو پیدا کرد. اونها یه آتیش گنده درست کردن. کوسه به عطسه کردن افتاد. “هاپچی!” کوسه ژپتو و پینوکیو رو انداخت بیرون از شکمش.
فرشته مهربون تو خونه منتظر ژپتو و پینوکیو بود. “پسر خوب، تو ژپتو رو نجات دادی!” بعد اون پینوکیو رو تبدیل به پسر واقعی کرد. پینوکیو دیگه پسر چوبی نیست.