تکیِ پنگوئن
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی سوم / درس: تکیِ پنگوئنسرفصل های مهم
تکیِ پنگوئن
توضیح مختصر
تکی یه پرنده ی عجیب و غریبه که با دوستاش تو یه سرزمین خوب و یخی زندگی می کنه. دوستاش خیلی مودبانه با هم حال و احوال می کنن ولی تکی با سیلی میزد پشتشون و اونطور حال و احوال میکرد. اون آوازهای عجیب و غریب می خوند. یه روز شکارچی های سخت و خشن برای شکارشون اومدن. همه به جز تکی قایم شدن. اون به روش عجیب و غریب خودش آواز خوند و شیرجه زد و قدم زد و شکارچی ها نتونستن تحمل کنن و فرار کردن و رفتن.
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Tacky the Penguin
There once lived a penguin. His home was a nice icy and he shared with his companions.
His companions were named goodly, lovely, angel, neatly, and perfect. His name was tacky. tacky was an odd bird.
Everyday goodly, lovely, angel, neatly, and perfect greeted each other quietly and politely. Tacky greeted them with a hearty slap on the back and a loud “what’s happening?” Goodley, lovely, angel, neatly, and perfect always marched 1- 2- 3- 4, 1- 2- 3- 4. tacky always marched 1- to- 3- 4- 2- 3- 6-0-2-0.
His companions were graceful diverse. tacky liked to do splashy Cannonballs.
Goodley, lovely, angel, neatly, and perfect always sang pretty songs like “sunrise on the iceberg.” tacky always sang a song like “how many toes does a fish have?” tacky was an odd bird.
One day the penguins heard the thump … thump … thump …of feet in the distance. This could mean only one thing. Hunters had come.
They came with maps and traps and rocks and locks, and they were rough and tough. As the thump … thump … thump … drew closer, The Penguins could hear the growly voices chanting, “we’re gonna catch some pretty penguins, and we’ll march them with a switch, and we’ll sell them for a dollar, and get rich rich rich!” Goodley, lovely, angel, neatly, and Perfect run away in fright. They hid behind a block of ice.
Tacky stood alone. the hunters marched right up to him, chanting, “we’re gonna catch some pretty penguins, and we’ll march them with a switch, and will sell them for a dollar, and get rich rich rich!” “What’s happening?” blared tacky, giving one Hunter an especially hearty slap on the back. they growled, “we’re hunting for penguins. that’s what happening.” “Penguins?” said Tacky. “do you mean those birds that march neatly in a row?” and he marched, 1-2-3,3-6-0,½,0. the hunters looked puzzled.
“do you mean those birds that dive so gracefully?” Tacky asked. and he did a splashy cannonball. the hunter looked wet.
“do you mean those birds that sing such pretty songs?” Tacky began to sing, and from behind the block of ice came the voices of his companions, all singing as loudly and dreadfully as they could. “How many toes does a fish have? And how many wings on a cow? I wonder. Yup. I wonder.” The hunters could not stand the horrible singing. this could not be the land of the pretty penguins. They ran away with their hands clasped tightly over their ears, living behind their maps and traps and rocks and locks, and not looking at all rough and tough.
Goodly, lovely, angel, neatly, and perfect hugged tacky. tacky was an odd bird but a very nice bird to have around.
ترجمهی درس
تکیِ پنگوئن
روزی، روزگاری یه پنگوئنی زندگی می کرد. خونش یه جای یخی و خوب بود که با همراهاش اونجا رو تقسیم می کرد.
اسم دوستاش و همراهاش خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی بود. اسم اون تکی بود. تکی یه پرنده ی عجیب و غریب بود.
هر روز خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی به آرومی و مؤدبانه با هم حال و احوال می کردن. تکی با یه سیلی جانانه از پشتشون و یه “چه خبر؟” با صدای بلند، باهاشون حال و احوال میکرد.
خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی همیشه اینطور قدم میزدن؛ 1-2-3-4؛ 1-2-3-4. تکی همیشه اینطور قدم میزد؛4-2-3-6-0-2/1-0.
دوستاش شیرجه زن های ظریفی بودن. تکی دوست داشت با گلوله توپی به اطراف آب پخش کنه.
خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی همیشه آواز زیبایی مثل “آفتاب رو کوه یخی طلوع می کنه.” می خندن. تکی همیشه آوازی مثل “یه ماهی چند تا انگشت پا داره؟” می خوند. تکی یه پرنده ی عجیب غریب بود.
یه روز پنگوئن ها یه صدای تاپ … تاپ … تاپِ، پا از یه فاصله ی دور شنیدن. این صدا فقط یه معنی می-تونست داشته باشه. شکارچی ها اومده بودن.
اونها با نقشه ها و تله ها، و سنگ ها و قفل ها اومدن و سخت و خشن بودن. همین که صدای تاپ … تاپ … تاپ شون نزدیک میشد، پنگوئن ها، صدای آوازشون رو که نزدیک تر میشد می شنیدن. “ما میریم چند تا پنگوئن قشنگ بگیریم، و اونها رو با شلاق می بریم، و اونها رو به یه دلار می فروشیم، و ثروتمند و ثروتمند و ثروتمند میشیم.”
خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی با یه ترس فرار کردن. اونها پشت یه صخره یخی قایم شدن.
تکی تنها ایستاد. شکارچی ها راست رفتن به سمت اون و می خوندن: “ما میریم چند تا پنگوئن قشنگ بگیریم، و اونها رو با شلاق می بریم، و اونها رو به یه دلار می فروشیم، و ثروتمند و ثروتمند و ثروتمند میشیم.”
تکی یه سیلی جانانه از پشت شکارچی زد و داد کشید: “چه خبر شده؟” اونها غریدن که: “ما اومدیم شکار پنگوئن. این خبر شده.”
تکی گفت: “پنگوئن؟ منظورت اون پرنده هایی که مرتب تو یه صف قدم میزنن؟” و اون قدم زد؛ 1-2-3-4-2-3-6-0-2/1-. شکارچی ها گیج شده بودن.
تکی پرسید: “منظورت اون پرنده هایی که خیلی ظریف شیرجه می زنن؟” و یه شیرجه ی گرد و آب دار زد. شکارچی ها خیس شده بودن.
“منظورت پرنده هایین که آواز های خیلی زیبا می خونن؟” و تکی شروع کرد به خوندن، و از پشت صخره ی یخی صدای دوستاش میومد و همشون با صدای بلند و ترس و لرز می خوندن. “یه ماهی چند تا انگشت پا داره؟ چند تا بال رو گاو؟ می خوام بدونم. آره .می خوام بدونم.”
شکارچی ها نتونستن آواز وحشتناک رو تحمل کنن. اینجا نمی تونست سرزمین پنگوئن های زیبا باشه. اونها در حالیکه با دستاشون گوش هاشون رو محکم گرفته بودن، فرار کردن. و نقشه هاشون و تله هاشون و سنگ-هاشو و قفل هاشون رو پشت سر گذاشتن و به هیچ وجه سخت و خشن به نظر نمی رسیدن.
خوب، دوست داشتنی، فرشته، پاکیزه، و عالی، تکی رو بغل کردن. تکی یه پرنده ی عجیب و غریب بود ولی یه پرنده ی خیلی خوب که اطرافت داشته باشه.