زیبای خفته
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی سوم / درس: زیبای خفتهسرفصل های مهم
زیبای خفته
توضیح مختصر
یه پرنسس زیبا به دنیا میاد و در اولین جشن تولدش، یه جادوگر بد اونو طلسم میکنه که وقتی بزرگ شد و انگشتش رو زخمی کرد، همه به خواب برن
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
The sleeping beauty
The king speaks to the people. “there is a new baby princess!” the king says. “Hurray!” say the people.
For the beautiful baby’s first birthday, they plan a party.
“we must invite the fairies!” “yes, but we must not invite Brutella! She is bad. She is mean!”
The party is lots of fun. The princess is so lovely! The fairies give nice presents to her. Suddenly, Brutella comes.
“one day, the princess will hurt her finger on a spinning wheel. Then everyone will fall asleep … forever! Hahaha!”
So the king removes all the sharp things. Soon, there are no sharp things in the castle.
The princess grows up. She is a very beautiful princess! She goes for a walk in the forest. The beautiful princess sees a tower. Inside, there is an old woman. She is Brutella.
“come here! You must try the spinning wheel!” the princess tries it. But she hurts her finger. And she falls asleep. Then everyone falls asleep. The king and the queen fall asleep. The soldiers fall asleep. Even the cats and the dogs fall asleep.
One day, a prince comes. He sees the sleeping beauty on the bed. “she is very beautiful!” the prince likes the sleeping beauty. So he kisses her. The sleeping beauty wakes up. Everyone wakes up.
The next day, the prince and the sleeping beauty marry. They are very happy.
But where is Brutella? She is asleep. She is still in the tower. And she snores very loudly.
ترجمهی درس
زیبای خفته
پادشاه با مردم حرف میزنه. پادشاه میگه: “یه نوزاد پرنسس، به دنیا اومده!” مردم داد میزنن: “هورااااا!” برای اولین تولد پرنسس، برنامه جشن تولد میریزن.
“باید فرشتهها رو دعوت کنیم!” “درسته، ولی بروتلا رو نباید دعوت کنیم! اون بده! بدجنسه!”
جشن ،خیلی خوب برگزار میشه. پرنسس خیلی دوستداشتنیه! فرشتهها کادوهای خوبی، به پرنسس میدن. بعد یهو، بروتلا میاد.
“یه روز، پرنسس انگشتش رو روی چرخ نخریسی، زخمی میکنه. بعدِ اون، همه به خواب میرن … برای همیشه! ها ها ها!”
به همین خاطر، پادشاه همه چیزهای تیز رو جمع میکنه. به زودی، دیگه هیچ چیز تیزی تو قصر پیدا نمیشه.
پرنسس، بزرگ میشه. اون، یه پرنسس خیلی زیبا میشه! برای قدم زدن، به جنگل میره. پرنسس زیبا یه برج میبینه. توی برج، یه پیرزن زندگی میکنه… بروتلاست.
“بیا اینجا! باید سعی کنی با این چرخ نخریسی کار کنی!” پرنسس سعی میکنه باهاش کار کنه. ولی انگشتش رو زخم میکنه، و به خواب میره. بعد همه به خواب میرن. پادشاه و ملکه به خواب میرن. سربازها به خواب میرن. حتی سگها و گربهها هم به خواب میرن.
یه روز، یه شاهزاده از راه میرسه. اون زیبای خفته رو تو رختخواب میبینه. “خیلی خوشگله!” شاهزاده از زیبای خفته خوشش میاد، و میبوسدش. زیبای خفته بیدار میشه. همه بیدار میشن.
روز بعد، شاهزاده و زیبای خفته با هم ازدواج میکنن. اونها با هم خیلی خوشبختن.
ولی بروتلا کجاست؟ اون خوابه. هنوز توی برجه، و با صدای بلند خر و پف میکنه.
!”