هواپیمای کوچک نوشتن را یاد می گیرد
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی پنجم / درس: هواپیمای کوچک نوشتن را یاد می گیردسرفصل های مهم
هواپیمای کوچک نوشتن را یاد می گیرد
توضیح مختصر
بهترین چیز آموزشگاه پرواز این است که هواپیمای کوچک نوشتن در آسمان را یاد می گیرد! او عاشق تمرین کمان زدن است! او شیرجه زدن را دوست دارد! ولی همه چیز این قدر آسان و سرگرم کننده نیست. او از تمرین حلقه زدن بیزار است. حلقه زدن باعث می شود که سرگیجه بگیرد. در این داستان که در مورد رویاهای بزرگ است، ببینید که چه چیزی باعث می شود که هواپیمای کوچک نوشتن را یاد بگیرد.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Little Plane Learns to WRITE
It was time for class at flight school. Little Plane was ready.
“Today we’ll learn how to write,” said the flight instructor.
“First, we’ll practice arcs, dives, and loopity-loops.” Little plane went off and practiced his dives and his arcs, But loopity-loops made him dizzy.
The next morning little Plane tried his best.
“Where’s your loopity-loop?” asked the flight instructor. “Try again.” And Little Plane did.
“You forgot your loopity-loop again.”
“Writing is too hard,” thought Little Plane.
Then, the moon appeared.
He flew around it very carefully . . .
And made a perfect loopity-loop. Then he made another one, and he didn’t even get dizzy.
Little Plane had learned to write!
ترجمهی درس
هواپیمای کوچک نوشتن را یاد می گیرد
وقت برگزاری کلاس در آموزشگاه پرواز بود. هواپیمای کوچک آماده بود.
مربی پرواز گفت “ امروز نوشتن را یاد می گیریم.”
اول، کمان زدن، شیرجه و حلقه زدن را یاد می گیریم.”
هواپیمای کوچک رفت و شیرجه و کمان زدن را تمرین کرد، ولی حرکت حلقه ای باعث می شد که سرگیجه بگیرد.
صبح روز بعد، هواپیمای کوچک همه تلاشش را کرد.
مربی پرواز پرسید “پس حرکت حلقه ای چه شد؟” “دوباره سعی کن.”
و هواپیمای کوچک دوباره سعی کرد.
“دوباره حرکت حلقه ای را فراموش کردی.”
هواپیمای کوچک با خودش فکر کرد که “نوشتن خیلی سخت است”
بعد، ماه در آسمان پیدا شد.
او با دقت به دورش پرواز کرد . . .
و یک حلقه عالی زد. بعد یکی دیگر زد، و سرگیجه هم نگرفت.
هواپیمای کوچک، نوشتن را یاد گرفته بود!