داستان 52- نوه من یک بچه داشت!
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: نیمچه داستانها / داستان انگلیسی: داستان 52- نوه من یک بچه داشت!سرفصل های مهم
داستان 52- نوه من یک بچه داشت!
توضیح مختصر
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل صوتی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
The next story is about a woman who has become a grandmother.
A) My granddaughter just had a baby! She brought her baby son to our house today so we could meet him for the first time. I had forgotten how tiny babies could be.
He had tiny fingers and toes, and he didn’t cry very much while he was visiting. We took turns holding and carrying him and I even helped change his diaper once.
In that moment, I felt happy to be an older woman with adult children.
I don’t miss changing my daughter’s diaper at all.
Now the same story told differently.
B) My grandson’s wife just had a baby! They brought their baby son to our house today so we could meet him for the first time. We had forgotten how tiny babies could be.
He had tiny fingers and toes, and he didn’t cry very much while he was visiting. We took turns holding and carrying him and we even helped change his diaper once.
In that moment, we felt happy to be older parents with adult children.
We don’t miss changing my daughter’s diaper at all.
I will read some questions about the story now.
Answer out loud if you would like.
1) Her granddaughter just had a baby! Who just had a baby? Her granddaughter just had a baby!
2) She brought her baby son to their house today. Where did she bring her baby son? She brought her baby son to their house.
3) She brought her baby son to their house today so they could meet him for the first time. Why did she bring her baby son? So they could meet him for the first time.
4) She had forgotten how tiny babies could be. What had she forgotten? She had forgotten how tiny babies could be.
5) He didn’t cry very much while he was visiting. Did he cry much while visiting? No, he didn’t cry very much while he was visiting.
6) They took turns holding and carrying him. Did just one person carry him? No, they took turns holding and carrying him.
7) They even helped change his diaper once. What else did they help with? They even helped change his diaper once.
8) They don’t miss changing their daughter’s diaper at all. What don’t they miss at all? They don’t miss changing their daughter’s diaper at all.
ترجمهی داستان انگلیسی
این داستان در مورد خانمی است که مادربزرگ شده است.
الف) نوهی من بهتازگی فرزندش را به دنیا آورده است! او نوزاد پسرش را امروز به خانهی ما آورد تا ما برای اولین بار او را ببینیم. من فراموش کرده بودم که نوزادان چقدر کوچک میتوانند باشند.
او انگشتان دست و پای کوچکی داشت و او هنگام ملاقات خیلی گریه نکرد. ما نوبت به نوبت او را بغل کردیم و نگه داشتیم و من حتی یک بار در عوض کردن پوشک او کمک کردم.
در آن لحظه، من احساس خوشحالی کردم که یک زن مسن با فرزندان بالغ هستم.
اصلاً دلم برای عوض کردن پوشک دخترم تنگ نشده است.
حالا همین داستان بهطور متفاوت گفته شده.
ب) همسر نوهی من بهتازگی فرزندش را به دنیا آورد. آنها نوزاد پسرشان را امروز به خانهی ما آوردند تا ما برای اولین بار او را ببینیم. ما فراموش کرده بودیم که نوزادان چقدر کوچک میتوانند باشند.
او انگشتان دست و پای ظریفی داشت و هنگام ملاقات خیلی گریه نکرد. ما نوبت به نوبت او را بغل کردیم و نگه داشتیم و ما حتی یک بار در عوض کردن پوشک او کمک کردیم.
در آن لحظه، ما احساس خوشحالی کردیم که والدینی با فرزندان بالغ هستیم.
ما اصلاً دلمان برای عوض کردن پوشک دخترم تنگ نمیشود.
حالا تعدادی سؤال در مورد داستان میخوانم.
اگر دوست داشتید با صدای بلند پاسخ دهید.
۱) نوهی او بهتازگی فرزندش را به دنیا آورده است. چه کسی بهتازگی فرزندش را به دنیا آورده است؟ نوهی او بهتازگی فرزندش را به دنیا آورده است.
۲) او نوزاد پسرش را امروز به خانهی آنها آورد. او نوزاد پسرش را کجا آورد؟ او نوزاد پسرش را امروز به خانهی آنها آورد.
۳) او نوزاد پسرش را امروز به خانهی آنها آورد تا آنها برای اولین بار بتوانند او را ببینند. او نوزاد پسرش را برای چه آورد؟ تا آنها برای اولین بار بتوانند او را ببینند.
۴) او فراموش کرده بود که نوزادان چقدر کوچک میتوانستند باشند. او چه چیزی را فراموش کرده بود؟ او فراموش کرده بود که نوزادان چقدر کوچک میتوانستند باشند.
۵) او هنگام ملاقات خیلی گریه نکرد. آیا او هنگام ملاقات خیلی گریه کرد؟ نه، او هنگام ملاقات خیلی گریه نکرد.
۶) آنها نوبت به نوبت او را بغل کردند و نگه داشتند. آیا فقط یک شخص او را بغل کرد و نگه داشت؟ نه، ما نوبتی او را بغل کردیم و نگه داشتیم.
۷) آنها حتی یک بار در عوض کردن پوشک او کمک کردند. آنها دیگر چه کمکی کردند؟ آنها حتی یک بار در عوض کردن پوشک او کمک کردند.
۸) آنها اصلاً دلشان برای عوض کردن پوشک دخترشان تنگ نمیشود. آنها اصلاً دلشان برای چه چیزی تنگ نمیشود؟ آنها اصلاً دلشان برای عوض کردن پوشک دخترشان تنگ نمیشود.