داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

کرم ابریشم خیلی گرسنه

توضیح مختصر

توی این داستان ماجرای یه کرم ابریشم خیلی گرسنه رو میخونیم که کلی خوراکی جور واجور میخوره.

  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

The Very Hungry Caterpillar

In the light of the moon, a little egg lay on a leaf. On a Sunday morning, the warm sun came up and-POP!- out of the egg came a tiny and very hungry caterpillar. He started to look for some food.

On Monday, he ate through one apple, But he was still hungry.

On Tuesday, he ate through two pears, But he was still hungry.

On Wednesday, he ate through three plums, But he was still hungry.

On Thursday, he ate through four strawberries, But he was still hungry.

On Friday, he ate through five peaches, But he was still hungry.

On Saturday, he ate through one piece of chocolate cake, one ice cream cone, one pickle, one slice of Swiss cheese, one slice of salami, one lollipop, one piece of cherry pie, one sausage, one cupcake, and one slice of watermelon. That night, he had a stomachache.

The next day was Sunday again. The caterpillar ate through one nice green leaf, and after that, he felt much better.

Now, he wasn’t hungry anymore - And wasn’t a little caterpillar anymore. He was a big, fat caterpillar.

He built himself a house called a cocoon, around himself. He stayed inside for more than two weeks. Then, he nibbled a hole in the cocoon, and pushed his way out and… he was a beautiful butterfly!

ترجمه‌ی درس

کرم ابریشم خیلی گرسنه

زیر نور ماه، یه تخم کوچولو روی یه برگ افتاد. یه صبح یکشنبه، آفتاب گرم بالا اومد و پاپ! تخم ترکید و یه کرم ابریشم فسقلی که خیلی هم گرسنه بود ازش بیرون اومد. کرم ابریشم شروع کرد دنبال غذا گشتن.

دوشنبه، یه سیب خورد، اما هنوز گرسنه اش بود.

سه شنبه، دو تا گلابی خورد، اما هنوز گرسنه اش بود.

چهارشنبه سه تا آلو خورد، اما هنوز گرسنه اش بود.

پنج شنبه، چهار تا توت فرنگی خورد، اما هنوز گرسنه اش بود.

جمعه، پنج تا هلو خورد، اما هنوز گرسنه اش بود.

شنبه، یه تیکه کیک شکلاتی خورد، با یه بستنی قیفی، یه خیارشور، یه تیکه پنیر سوئیسی، یه برش سالامی، یه آبنبات چوبی، یه تیکه پای گیلاس، یه سوسیس، یه کاپ کیک، و یه برش هندونه. اون شب، دلش درد گرفت.

روز بعد دوباره یکشنبه بود. کرم ابریشم یه برگ سبز خوشمزه رو خورد و بعدش، حالش خیلی بهتر شد.

حالا، دیگه گرسنه اش نبود، و دیگه یه کرم ابریشم کوچولو هم نبود. بلکه یه کرم ابریشم گنده و چاق و چله بود.

اون یه خونه ی کوچولو دور خودش درست کرد که بهش میگن پیله و بیشتر از دو هفته توی خونه اش موند. بعد، یه سوراخ کوچولو توی پیله درست کرد و خودش رو به زور کشید بیرون و حالا… یه پروانه ی قشنگ شده بود!