مرد زنجبیلی
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی هشتم / درس: مرد زنجبیلیسرفصل های مهم
مرد زنجبیلی
توضیح مختصر
مرد زنجبیلی یه شیرینی زنجبیلی ه که از فر فرار میکنه و مجبور میشه از تمام موجوداتی که میخوان بگیرنش جلو بزنه!
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
The Gingerbread Man
Mrs. Brown is the best baker in town. All the children in town love her cookies. Even crocodiles love her cookies. Today, she bakes a gingerbread cookie. “Mmm! The cookie smells good!” “I can’t wait to eat it!” Then she opens the oven door.
A Gingerbread Man jumps out! “Come back here!” says Mrs. Brown. He runs very quickly. He says, “NaNaNa-Na-Na-Na. You can never catch me!”
A boy sees the Gingerbread Man. “Come back here!” he says. The Gingerbread Man says, “NaNaNa-Na-Na-Na. You can never catch me!” Mrs. Brown and the boy chase the Gingerbread Man.
Then a dog sees the Gingerbread Man. “Come back here!” he says. “NaNaNa-Na-Na-Na. You can never catch me!” says the Gingerbread Man. Mrs. Brown, the boy and the dog chase the Gingerbread Man.
“Oh, my! It’s a river!” says the Gingerbread Man. “I can’t cross the river!” “Hello, Gingerbread Man,” says a crocodile. “I can help you! Stand on my nose.” “We can cross the river together!” “Oh, boy!” says the Gingerbread Man.
He jumps on the crocodile’s nose. He looks back at Mrs. Brown, the boy and the dog. He says, “NaNaNa-Na-Na-Na. You can never catch me!” In the middle of the river, the crocodile opens his mouth. SNAP! The crocodile eats the little Gingerbread Man. “Mmm,” says the crocodile. “Yummy!” “We are hungry!” say the boy and the dog. “I can make another.” “Let’s go,” says Mrs. Brown. “But I will be careful!” “I will lock the door!”
ترجمهی درس
مرد زنجبیلی
خانوم براون بهترین شیرینی پز شهره. تمام بچه های شهر عاشق شیرینی هاشن. حتی تمساح ها هم عاشق شیرینی هاشن. امروز، خانوم براون یه شیرینی زنجبیلی درست میکنه. خانوم براون میگه: اومم! این شیرینی چه بوی خوبی میده! دلم میخواد زودتر بخورمش! بعد در فر رو باز میکنه.
یه مرد زنجبیلی میپره بیرون! خانوم براون میگه: برگرد اینجا! اما مرد زنجبیلی سریع فرار میکنه و میگه: نه نه نه نه نه. عمراً بتونی من رو بگیری.
یه پسربچه مرد زنجبیلی رو می بینه و میگه: برگرد اینجا! مرد زنجبیلی میگه: نه نه نه نه نه. عمراً بتونی من رو بگیری. خانوم براون و پسربچه مرد زنجبیلی رو دنبال می کنن.
بعد یه سگ مرد زنجبیلی رو میبینه و میگه: برگرد اینجا. مرد زنجبیلی میگه: نه نه نه نه نه. عمراً بتونی من رو بگیری. خانوم براون و پسربچه و سگ مرد زنجبیلی رو دنبال می کنن.
مرد زنجبیلی میگه: ای وای! یه رودخونه! من نمیتونم از رودخونه رد شم! یه تمساح میگه: سلام، مرد زنجبیلی! من میتونم کمکت کنم! بیا وایسا رو بینی من. می تونیم با هم از رودخونه رد شیم! مرد زنجبیلی میگه: آخ جون!
مرد زنجبیلی میپره روی بینی تمساح. بعد یه نگاه به خانوم براون و پسر بچه و سگه که پشت سرشن میکنه و میگه: نه نه نه نه نه. عمراً بتونین من رو بگیرین. وسط رودخونه، تمساح دهنش رو باز میکنه. ترق! تمساح مرد زنجبیلی رو میخوره و میگه: اومم! خوشمزه بود!
پسر بچه و سگ میگن: ما گرسنمونه! خانوم براون میگه: میتونم یکی دیگه درست کنم. بیاین بریم. اما این بار حواسم رو جمع می کنم و در رو قفل می کنم!