داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

پسر رعدیِ کوچک

توضیح مختصر

یه پسری هست به اسم رعد. اسم پدرش هم رعده. ولی پسره اسمش رو دوست نداره. دوست نداره با پدرش هم نام باشه. اون یه اسم برای خودش می خواد. یه اسمی که بهش بیاد. و یه روز، پدرش تصمیم می گیره اسم جدید بهش بده، یه اسم مخصوص خودش.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

Thunder boy JR

Hello, my name is Thunder boy. Thunder boy Smith. that’s my real name.

my dad gave it to me at birth. my mom wanted to name me Sam. Sam is a good name. Sam is a normal name. thunder boy is not a normal name.

there is nobody on earth with the same name as me. I am the only thunder boy who has ever lived. or so you would think. but I am named after my dad. he is thunder boy Smith SR., and I am thunder boy Smith Jr.

people call him big thunder. that nickname is a storm filling up the sky. people call me little thunder. that nickname makes me sound like a burp or a fart.

my mother’s name is Agnes. my sister’s name is Lillian. those are fancy names. but they are normal names. thunder boy Jr is not even close to normal. can I tell you a secret? Come over here and I will whisper it in your ear.

I hate my name.

don’t get me wrong. my dad is awesome. but I don’t want to have the same name as him. I want my own name. I want a name that sounds like me. I want a name that celebrates something cool that I’ve done. I once touched a wild orca on the nose, so maybe my name should be not afraid of ten thousand teeth. I once climbed a mountain, so maybe my name should be touch the clouds.

I love playing in the dirt, so maybe my name should be mud in his ears. I learnt to ride a bike when I was 3, so maybe my name should be gravity’s best friend.

I once dreamed the sun and moon were my mom and dad, so maybe my name should be star boy. I like to go to garage sales with my mom, so maybe my name should be old toys are awesome.

my dog likes to chase his tail. he likes to chase my tail. so maybe my name should be can’t run fast while laughing. I love powwow dancing. I am a grass dancer. so maybe my name Should be Drums, drums, and more drums!

I dream of travelling the world, so maybe my name should be full of Wonder.

I don’t want the name they gave me when I was born. I do not want to be little thunder. I do not want to be small. I love my dad but I don’t want to be exactly like him. I love my dad but I want to be mostly myself. I love my dad but I want my own name. what do I do? What do I say?

“Son, I think it’s time I give you a new name. a name of your own.” my dad read my mind! My dad read my heart! “Son, my name will still be thunder but your name will be …” lightening! Together, my dad and I will become amazing weather. our love will be loud and it will be bright.

my dad and I will light up the sky.

ترجمه‌ی درس

پسر رعدیِ کوچک

سلام، اسم من پسرِ رعده. پسر رعدِ اسمیت. این اسم واقعیِ منه.

پدرم موقع به دنیا اومدن این اسم رو بهم داد. مامانم می خواست اسمم رو سَم بذاره. سَم اسم خوبیه. سَم اسم نرمالیه. پسر رعد، اسم نرمالی نیست.

هیچ کس روی کره ی زمین، هم اسمِ من نیست. من تنها پسرِ رعدی هستم که تا حالا زندگی کرده. یا ممکنه تو اینطور فکر کنی. ولی من بعد از پدرم این اسم رو گرفتم. اون پسر رعدِ بزرگ هست و من پسر رعدِ اسمیتِ کوچکم.

مردم اون رو رعدِ بزرگ صدا می کنن. اون اسم مستعار، طوفانیه که آسمون رو پر کرده. مردم من رو رعدِ کوچک صدا می کنن. این اسم مستعار باعث میشه من مثل یه آروغ یا یه گوز به نظر برسم.

اسم مامانم آگنسه. اسم خواهرم لیلیانه. اینها اسم هایِ شیکی هستن. ولی اسم های نرمالی هستن. پسر رعدِ کوچک حتی نزدیک به نرمال هم نیست. می تونم یه رازی رو بهتون بگم؟ بیا نزدیک تر تا تو گوشت زمزمه کنم.

من از اسمم متنفرم.

سوء تفاهم نشه. پدرم فوق العاده است. ولی من نمی خوام اسم پدرم رو داشته باشم. من اسم خودم رو می خوام. اسمی رو می خوام که مثل من باشه. اسمی رو می خوام که کار باحالی که کردم رو جشن بگیره.

من یه بار یه نهنگ رو از رو دماغش ناز کردم، پس شاید اسمم باید کسی که از ده هزار دندون نمی ترسه، میشد. من یه بار از یه کوه بالا رفتم، پس شاید اسمم، ابرها رو لمس کن میشد.

من دوست دارم تو گِل بازی کنم، پس شاید اسمم باید گِل تو گوش هاش میشد. وقتی سه سالم بود دوچرخه سواری رو یاد گرفتم. پس شاید اسمم باید، بهترین دوست جاذبه میشد.

یه بار خواب دیدم خورشید و ماه، مامان و بابام هستن. پس شاید اسمم باید پسر ستاره ای میشد. من دوست دارم با مامانم به حراجی های گاراژی برم. پس شاید اسمم باید، اسباب بازی های قدیمی بی نظیرن میشد.

سگم، دوست داره دُمش رو دنبال کنه. اون دوست داره دُم من رو دنبال کنه. پس شاید اسمم باید، وقتی می خنده نمی تونه سریع بدوه میشد. من رقص پاوواو رو دوست دارم. من یه رقاص چمنم. پس شاید اسمم باید، طبل، طبل، و طبل بیشتر میشد.

من آرزوی گشتنِ دور دنیا رو دارم. پس شاید اسمم باید، پر از شگفتی و حیرت میشد.

اسمی رو که وقتی به دنیا اومدم بهم دادن رو دوست ندارم. نمی خوام رعد کوچک باشم. من نمی خوام کوچیک باشم. من بابام رو دوست دارم ولی نمی خوام دقیقاً مثل اون باشم. من بابام رو دوست دارم ولی بیشتر می خوام خودم باشم. من بابام رو دوست دارم ولی اسم خودم رو می خوام. چیکار کنم؟ چی بگم؟ “پسرم، فکر کنم وقتشه یه اسم جدید روت بذارم. یه اسم که مال خودت باشه.” بابام ذهنم رو خوند! بابام قلبم رو خوند! “پسرم اسم من رعد می مونه، ولی اسم تو …”

میشه برق! من و پدرم با هم یه هوای شگفت انگیز میشیم. عشق ما بلند و روشن خواهد بود.

من و بابام آسمون رو روشن می کنیم.