داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

جوجه اردک زشت

توضیح مختصر

یه پرنده ی کوچولو که به دلیل ظاهر متفاوتش همیشه از طرف اطرافیانش مورد آزار و اذیت قرار میگیره، بزرگ میشه و به یه قوی زیبا تبدیل میشه.

  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

The Ugly Duckling

A mother duck sits on her eggs. “Quack, quack!” One! Two! Three! Her ducklings hatch. But the biggest egg doesn’t hatch. “Quack, quack!” The biggest egg hatches. There is an ugly duckling.

Ducklings peck at the ugly duckling. “Eww! You are really ugly!” Even his mom thinks, ‘Although he is my baby, he is ugly.’ The ugly duckling has no friends. So he is lonely. He says “Mom, I want to leave.” And he leaves his nest.

The ugly duckling meets geese. “Geese, can I go with you?” asks the ugly duckling. But the geese just leave.

Then the ugly duckling sees an old house. An old lady comes out and says, “Poor, little, ugly duckling, come inside.”

He goes inside and meets a cat and a hen. The cat and the hen make fun of the ugly duckling. “Wow! You are so ugly!”

So the ugly duckling leaves the house. He goes to a lake. “Honk-honk!” He sees beautiful swans. He joins the swans and stays at the lake.

Now it is winter. The ugly duckling is frozen on the lake. “Oh, my poor thing!” a farmer says. And he helps the ugly duckling. The ugly duckling goes to the farmer’s house. But his wife doesn’t like the ugly duckling. “Get out! Get out now!” She chases away the ugly duckling.

Now it is spring. The ugly duckling flaps his wings. What a surprise! He starts to fly. The ugly duckling sees himself in the water. “Wow! I am a swan!” He lives as a beautiful swan happily ever after.

ترجمه‌ی درس

جوجه اردک زشت

یه اردک مادر روی تخم هاش میشینه و کوآک کوآک میکنه. یک! دو! سه! جوجه اردک هاش از تخم درمیان. اما بزرگترین تخم نمیشکنه. کوآک کوآک! بزرگترین تخم هم میشکنه. یه جوجه اردک زشت ازش بیرون میاد.

جوجه اردک ها جوجه اردک زشت رو اذیت میکنن و میگن: اه! تو واقعاً زشتی ها! حتی مامانش با خودش فکر میکنه: با اینکه اون بچه ی منه، ولی زشته.

جوجه اردک زشت هیچ دوستی نداره. برای همین تنهاست. اون میگه: مامان، من میخوام از اینجا برم. و لونه اش رو ترک میکنه.

جوجه اردک زشت با غازها برخورد میکنه و ازشون میپرسه: غازها، میشه من با شما بیام؟ اما غازها میپرن و میرن.

جوجه اردک زشت یه خونه ی قدیمی می بینه. یه پیرزن میاد بیرون و میگه: جوجه اردک زشت کوچولوی بیچاره، بیا تو.

جوجه اردک زشت میره تو و با یه گربه و یه مرغ برخورد میکنه. گربه و مرغ جوجه اردک زشت رو مسخره میکنن و میگن: واای! تو خیلی زشتی!

پس جوجه اردک زشت هم اون خونه رو ترک میکنه. اون میره به یه دریاچه. صدای قات قات میاد. جوجه اردک زشت قوهای زیبا رو می بینه. اون به قوها ملحق میشه و توی دریاچه میمونه.

حالا زمستون شده. جوجه اردک زشت روی دریاچه یخ زده. یه کشاورز میگه: وای، حیوون بیچاره. و به جوجه اردک زشت کمک میکنه. جوجه اردک زشت میره خونه ی کشاورز. اما همسر کشاورز از جوجه اردک زشت خوشش نمیاد و میگه: برو بیرون! برو بیرون ببینم! و دنبال جوجه اردک زشت میکنه و فراریش میده.

حالا بهار شده. جوجه اردک زشت بال هاش رو به هم میزنه. چه غافلگیر کننده! جوجه اردک زشت شروع میکنه به پرواز کردن. اون خودش رو توی آب میبینه و میگه: واای! من یه قو ام! جوجه اردک زشت به خوبی و خوشی به شکل یه قوی زیبا به زندگیش ادامه میده.