سرفصل های مهم
سگ عجیب
توضیح مختصر
با این سگ پرمشغله که میخواد جایگاهش رو توی دنیا پیدا کنه همراه بشید.
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Odd Dog Out
For busy dogs, a busy day. Busy work; busy play. Swimmer, sailor, soldier, scout — they all blend in; no dog stands out. But wait — look closer; can you see? One dog, behaving differently. Someone on this busy street is dancing to a different beat. When they fly high, this dog flies low. When they say “kick,” this dog says “throw.” It’s very sad (cue violin), But this small dog does not fit in.
“It’s true,” she sniffs. “I’ve tried my best. But I’m not made like all the rest. And that’s why I’ve made up my mind to leave this town, my home, behind.” On her own and out of place, she sighs a sigh and packs a case. Through winter, springtime, summer, fall; from ocean deep to mountain tall; she walks ‘til she can walk no more. Is this the place she’s looking for?
“Well, bless my bow-wow! Can it be? A hundred others — just like me! I play guitar! I ride a bike! I fit right in — we are all alike!”
But wait — look closer; can you see? One dog, behaving differently. Somebody this afternoon is whistling a different tune. Here’s something she knows all about: A classic case of odd dog out. “Poor thing,” she says. “I feel for you. I once was an outsider, too.” “Oh, no, not at all. You’ve got it wrong. I really feel like I belong. I love to stand out from the crowd! And so should you — stand tall; be proud!” Her tummy flipped; her belly flopped, as finally the penny dropped. “That dog is right. It’s plain to see there’s nothing wrong with being me.” Her little tail begins to wag; she smiles a smile and grabs her bag. “I’m sorry, but I have to fly.” “Good luck, my friend!” They wave goodbye.
From night and moon to light and sun, her journey home has just begun. For busy dogs, a busy day. “But look who’s back! Hip-hip-hooray!” They cheer, they clap, they whoop, they shout: “We’ve really missed our odd dog out! You’ve made us all appreciate that being different is really great.” It’s true — look closer; can you see? More dogs behaving differently. Each one — a doggie superstar. So blaze a trail. Be who you are.
ترجمهی درس
سگ عجیب
برای سگ های پرمشغله، روز پرمشغله ایه. کار زیاد، تفریح زیاد. شناگر، ملوان، سرباز، دیده بان، همه با هم جورن، هیچ سگی توی چشم نمیاد. اما صبر کنین، دقیق تر نگاه کنین، می بینین؟ یه سگ رفتار متفاوتی داره. یه نفر توی این خیابون شلوغ شیوه ی متفاوتی در پیش گرفته. وقتی بقیه بالا پرواز می کنن، این سگ پایین پرواز می کنه. وقتی بقیه میگن: شوت کن، این سگ میگه: بنداز. خیلی غم انگیزه (ویلن بزنه) اما این سگ کوچولو با بقیه جور نیست.
اون فین فین کنان میگه: درسته. من نهایت سعیم رو کردم. اما من مثل بقیه نیستم. برای همین تصمیم گرفتم که این شهر یعنی زادگاهم رو ترک کنم و پشت سر بذارم. اون در حالیکه تنهاست و جایی نداره، آه میکشه و چمدونش رو می بنده. توی زمستون و بهار و تابستون و پاییز، از اعماق اقیانوس تا نوک کوه ها، اونقدر راه میره تا دیگه نمیتونه قدم از قدم برداره. یعنی این همون جاییه که دنبالش می گشته؟ وای، اینجا رو! یعنی ممکنه؟ صدها سگ دیگه درست عین من! گیتار میزنم! دوچرخه سواری می کنم! باهاشون جورم، همه مون عین همیم!
اما صبر کنین، دقیق تر نگاه کنین، می بینین؟ یه سگ رفتار متفاوتی داره. امروز عصر یه نفر داره ساز متفاوتی میزنه. این چیزیه که سگ قصه ی ما خوب باهاش آشناست: یه نمونه ی رایج سگ نامتجانس. اون میگه: حیوون بیچاره. حست رو درک می کنم. منم یه زمانی احساس می کردم به جامعه ام تعلق ندارم. سگ نامتجانس جواب میده: وای، نه، به هیچ وجه. اشتباه متوجه شدی. من احساس می کنم به جامعه ام تعلق دارم. عاشق اینم که از بقیه متمایز به نظر برسم! تو هم باید همین حس رو داشته باشی! به خودت افتخار کن.
سگ قصه مون کلی از اضطراب به خودش پیچید تا اینکه بالأخره دوزاریش افتاد. اون سگ درست میگه. کاملاً واضحه که هیچ ایرادی نداره که خودم باشم. دم کوچولوش شروع به جنبیدن میکنه و لبخند میزنه و چمدونش رو برمیداره و به دوستش میگه: متأسفم. ولی من باید با هواپیما از اینجا برم. دوستش میگه: موفق باشی، دوست من. و به نشونه ی خداحافظی برای هم دست تکون میدن. سگ قصه مون سفرش به سوی شهر خودش رو آغاز کرد و از شب و ماه به روشنایی روز و خورشید رسید.
برای سگ های پرمشغله، روز پرمشغله ایه. اما ببینین کی برگشته! هیپ هیپ هورا! سگ های دیگه خوشحالی می کنن و دست میزنن و هورا میکشن و فریاد می زنن: دلمون حسابی برای سگ نامتجانسمون تنگ شده بود. تو باعث شدی همه مون بفهمیم که متفاوت بودن چیز خیلی خوبیه.
درسته! دقیق تر نگاه کنین، می بینین؟ الآن سگ های بیشتری هستن که رفتار متفاوتی در پیش گرفتن. هر کدومشون هم یه سگ سرشناس و مشهور شدن. پس یه روش جدید پیدا کنین و خودتون باشین.