روز برفی
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی هشتم / درس: روز برفیسرفصل های مهم
روز برفی
توضیح مختصر
یه روز برفیه. تو روز برفی خیلی خوش می گذره. اول از همه تو روز برفی از خواب بیدار میشی، بازی می-کنی، می خوری، قدم می زنی، برای برف بازی میری بیرون، حموم می کنی و می خوابی ...
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Snow day
Yawn. Hug the pillow. a cozy, curled lump in the quilt. mama whispers, “snow day, child.” the quilt bursts open. is it … could it … would it be?
Jump to window. white. blinding, shining white. covering trees. blanketing bushes. burying Road. white, glorious white … everywhere!
Twirl and giggle. dance a prance. Snow day chant. “ there is no day like a Snow Day!”
Snow day breakfast. Steamy oatmeal in a brown sugar and cream bath. plumpy pumpkin muffins change butter chunks to butter ch-melts. Snow day, yummy snow Day.
Couch cuddle. share books. share dreams. for a moment a princess. just for a second a pilot. Just for A breath a dragon. Tee hee. sniggle. Wiggly giggle. Snow Day, silly Snow Day.
Wooooo! Wild, whirling wind crashes limbs to lines. lights dance. Flick a lick. lights die. Flick a flooo. Snow day, fierce snow day.
Fireplace huddle. Checkers and chuckles. old maid. go fish. card Castle. poooof! Snow Day, playfully Snow Day.
Cupboard carousing. hot chocolate. mushy marshmallow dunk. popcorn, peanuts, pretzels. chocolate chip minus cookies. yum! smunch! Crunch! Snow day, munchy snow day.
Papa’s long Johns. rainbow scarf. nubby mittens. Pom pommed, pulled down cap. Snow day, bundly snow day.
Snowballs. whoosh! Whoosh! snowman. Pat a slap. sled. Kwoosh! thud! trudge! snow angel. plop! snow fort. hmmpf! Snow day, noisy snow day.
Snow day walk. sluggingly, trudgingly slow. Snow day shovel. Grunt, push, pick up, pwoosh. Snow day tunnel. dig, digger, diggest. Snow day dare. tip, tippier, tippiest. Snow day, busy snow day.
Deepening darkness. shake and shudder. stomp, clomp indoors. dripping, drenching. hang to dry. Snow day, shivery snow day.
Soapy soak. Boat filled Bath. towel wrap. flannels with footies Snow day, snuggly snow day.
Steaming, stirring, bubbly broth. Pinch a this. Pat a that. kit and caboodle stew. fluffy, flaky biscuits, too. Snow day, warming snow day.
Rocking chair snuggle. papa cuddles. mama whispers, “snow day, child” the quilt closes and quiet. child nestles with Mama. Snow day melts to dreams. Snow day, sleepy snow day.
ترجمهی درس
روز برفی
خمیازه. بغل و بالش. یه توده ی راحت و پیچ خورده توی لحاف. مامان آروم میگه: “روز برفی، بچه جون.” لحاف کنار میره و باز میشه. هست … می تونه … میشه؟ میپره سمت پنجره. سفید. سفید خیره کننده و درخشان. درخت ها رو می پوشونه. بوته ها رو می پوشونه. جاده ها رو زیر خودش دفن میکنه. سفید. سفید با شکوه … همه جا!
خنده و چرخش. رقصِ اسبی. آواز روز برفی. “هیچ روزی مثل روز برفی نمیشه!”
صبحانه ی روز برفی. جوی دو سرِ بخاری توی کرمِ شکر قهوه ای. کیک های کدو حلوایی تیکه های کره ای رو تو دهن آب میکنن. روز برفی، روز برفی خوشمزه.
لم دادن رو کاناپه. تقسیم کتاب ها. رویاها رو تقسیم کردن. برای یه لحظه پرنسس. برای یه ثانیه خلبان. به مدت یه نفس، اژدها. هه هه. لولیدن. از خنده دو لا شدن. روز برفی، روز برفی بچگانه (احمقانه).
وووهوووو! باد چرخان و وحشی، شاخه ها رو به رشته تبدیل می کنه. رقصِ نور. روشن، خاموش. چراغ ها خاموش میشن. روز برفی، روز برفی شدید.
جمع شدن جلوی شومینه. بازی چکرز و چاکلز. بازی های جور وا جور ورق، زن پیر و ماهی، قلعه ی ورق، پووووف! روز برفی، روز برفی تفریح و بازی.
کابینت رو بالا پایین کردن. شکلات داغ. مارشملو خمیری، پفیلا، بادام زمینی، چوب شور. شکلات چیپسی منهای بیسکویت. به به! خرچ خرچ! روز برفی، روز برفی خوردنی.
زیر شلواری بابا. شال رنگین کمونی. دستکش های پشمی. کلاه پام پام و تا پایین کشیده شده. روز برفی، روز برفیِ لباس های بافتنی.
گلوله های برفی. وووش! وووَش! آدم برفی. یه سیلی حواله کردن. سورتمه سواری. وووش! تلپ تلپ! آروم و به سختی قدم برداشتن! فرشته ی برفی. تلپ! قلعه ی برفی. قاااان! روز برفی، روز برفی شلوغ!
قدم زدن روز برفی. با خستگی و به زحمت، آروم. بیل زدن تو روز برفی. خِر خِر، هل بده، بردار، ووش. تونل روز برفی. بِکَن. حفر کننده، اونی که بیشتر می کَنه. کارهای شجاعانه ی روز برفی. نوک سر، اوج، بالاترین. روز برفی، روز برفی پُر مشغله.
رفتن تو تاریکی. تکون دادن و لرزوندن. پا کوبیدن. توی خونه. چکیدن، خیس شدن. آویزون کردن برای خشک شدن. روز برفی، روز برفی لرزون.
تو آب صابونی رفتن. وانِ پر از کشتی. پیچیدن تو حوله. جوراب های پشمی. روز برفی، روز برفی بغل کننده.
آبگوشت گرم و حباب دار و به هم زننده. یه کم از این، یه کم از اون. خورشت تاس کباب. و همچنین بیسکویت نرم و ورقه ورقه. روز برفی، روز برفی گرم کننده.
بغل گرفتن رو صندلی راکینگ. بابا بغل می کنه. مامان آروم میگه: “روز برفی، بچه جون.” لحاف روش میندازه و ساکت میشه. بچه تو بغل مامانش خوابیده. روز برفی تو رویا آب میشه. روز برفی، روز برفی خواب آلود.