سه خوک کوچولو
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی هشتم / درس: سه خوک کوچولوسرفصل های مهم
سه خوک کوچولو
توضیح مختصر
سه تا خوک از مواد مختلف خونه درست میکنن. یه گرگ با فوتش خونه ی دو تا خوک اول رو از جا میکنه، اما سومی...
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
The Three Little Pigs
There are three little pigs. They are Biggie, Middie and Junior. Each pig builds a house to keep the big bad wolf away. Uh ah! Uh ah! Biggie builds a house with straw. And he says, “The wolf will never come in.” Huh cha! Huh cha! Middie builds a house with wood. And he says, “The wolf will never come in.” One two! Three four! Junior builds a house with bricks. And he says, “I will build a strong house.” So Junior builds and builds. He even builds a fireplace with a chimney. And Junior says, “The wolf will never come in.” The wolf goes to Biggie’s house. He huffs and puffs and “Whoo!” The wolf blows the house down. Biggie runs to Middie’s house. The wolf runs to Middie’s house, too. He huffs and puffs and “Whoo!” The wolf blows the house down. Biggie and Middie run to Junior’s house. “Now you are safe.” The wolf runs to Junior’s house. He huffs and puffs and “Whoo!” But the house doesn’t blow down. The wolf looks at the house carefully. “Ah ha!” “I will go down the chimney!” So he gets a ladder. The little pigs see the wolf. He is climbing onto the roof. So the pigs say, “Let’s make a fire!” There is a big fire in the fireplace. Boom! The wolf falls onto the fire. “Hot! Hot! Help me!” The big bad wolf runs away and never comes back.
ترجمهی درس
سه خوک کوچولو
سه تا خوک کوچولو هستن به اسم های بیگی و میدی و جونیور. هر کدوم از خوک ها یه خونه درست میکنه تا گرگ گنده ی بدجنس رو دور نگه داره.
اوه آه! اوه آه! بیگی با نی یه خونه درست میکنه و میگه: گرگ هیچوقت نمیتونه وارد این خونه شه.
هاه چا! هاه چا! میدی با چوب یه خونه درست میکنه و میگه: گرگ هیچوقت نمیتونه وارد این خونه شه.
یک! دو! سه! چهار! جونیور با آجر یه خونه درست میکنه. و میگه: من یه خونه ی محکم درست میکنم. پس جونیور به ساختن خونه ادامه میده. اون حتی یه شومینه و یه دودکش هم میسازه. جونیور میگه: گرگ هیچوقت نمیتونه وارد این خونه شه.
گرگه میره دم خونه ی بیگی. یه هاف و هوف میکنه و پوف! گرگه با فوتش خونه رو از جا میکنه. بیگی میدوه سمت خونه ی میدی.
گرگه هم میدوه سمت خونه ی میدی. یه هاف و هوف میکنه و پوف! گرگه با فوتش خونه رو از جا میکنه. بیگی و میدی میدون سمت خونه ی جونیور.
جونیور میگه: حالا جاتون امنه. گرگه میدوه سمت خونه ی جونیور. یه هاف و هوف میکنه و پوف! اما خونه از جا کنده نمیشه.
گرگه با دقت خونه رو بررسی میکنه! گرگه میگه: آها! از دودکش میرم پایین! پس یه نردبون میاره. خوک کوچولوها گرگه رو می بینن. اون داره میره روی پشت بوم. پس خوک ها میگن: بیاین آتیش روشن کنیم! یه آتیش بزرگ توی شومینه روشن میشه. بوم! گرگه میفته توی آتیش و میگه: سوختم! سوختم! کمکم کنین! گرگ گنده ی بد فرار میکنه و دیگه هیچ وقت برنمیگرده.