باغچه یِ سبزِ سبز
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: مخلوقات کوچک / داستان انگلیسی: باغچه یِ سبزِ سبزسرفصل های مهم
باغچه یِ سبزِ سبز
توضیح مختصر
کوچولو و خانواده اش باغچه ی سبزیجات کاشتن! بعد از کلی آب دادن، علف های هرز رو کَندَن و صبر، کوچولو و خانوادهاش بالاخره، از سبزیجاتِ تازه و سبزِ باغچه شون یه غذای خوشمزه میخورن.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
A green, green garden
It is time to plant my garden. We go to the garden store. It has everything we need. I want a green, green garden. I find many seeds to plant.
Mom says, “we will buy some seeds.” Dad says, “we will also buy some baby plants.” They are very little. They all look the same. Dad rents a plow from Mr. Pinky.
We go home to plant my green, green garden. Dad plows the garden. We pick up stones and clumps of grass. This is not fun.
We plant the seeds and the baby plants. I am tired. I need cool water. We are finished. I say, “now we can rest.” Dad says, “we must water each plant.” We take turns.
Every day we weed, water, and wait. We weed, water, and wait some more. We wait a lot. Dad takes pictures.
At school I learn more about gardening. We make a compost heap full of old leaves and stuff. It makes good garden dirt.
We buy worms to put in my garden.
We buy good bugs that eat bad bugs.
Deer come and eat some of my garden. Blue wants to protect it.
Finally, I have a green, green garden. I have a yellow, orange, and red garden, too!
We have a great dinner, all from my green, green garden!
ترجمهی داستان انگلیسی
باغچه یِ سبزِ سبز
وقتشه که باغچه ام رو بکاریم. ما به مغازه ی باغبانی میریم. هر چی که نیاز داریم، اونجا هست. من یه باغچه ی سبزِ سبز میخوام. کلی بذر برای کاشتن، پیدا کردم.
مامان میگه: “ما کمی بذر میخریم.” بابا میگه: “همینطور چند تا نهال و بوته هم میخریم.” خیلی کوچیکن، و همه شبیه به هم. بابا یه ماشین شخم زنی از آقای پینکی، کرایه میکنه.
برای کاشتنِ باغچ هی سبزِ سبزم، میریم خونه. بابا، باغچه رو شخم میزنه، ما هم سنگها و بُته های علف رو جمع میکنیم. اصلاً کار جالبی نیست.
ما، بذرها و نهالها رو میکاریم. خستم و به آب خنک احتیاج دارم. کارمون تموم شد. میگم: “حالا میتونیم استراحت کنیم.” بابا میگه: “باید دونه به دونه یِ گیاهها رو آب بدیم.” نوبتی این کار رو میکنیم.
هر روز، علف های هرز رو درمیاریم، آب میدیم و صبر میکنیم. باز هم، علف های هرز رو درمیاریم، آب میدیم و صبر میکنیم. خیلی صبر میکنیم. بابا ازمون عکس میگیره.
تو مدرسه، چیزهای بیشتری درباره ی باغبانی یاد میگیرم.
ما یه عالمه کود، از برگها و چیزهای قدیمی درست میکنیم. این جوری خاکِ باغچه مون بهتر میشه.
کرم میخریم و میندازیمشون تو باغچه ام. حشره های خوب میخریم، که حشره های بد رو بخورن.
گوزن میاد و کمی از باغچه ام رو میخوره. بلو، میخواد که از باغچه محافظت کنه.
بالاخره، من یه باغچه ی سبزِ سبز دارم. همینطور، باغچه ی زرد، نارنجی و قرمز هم دارم!
ما یه شام خیلی خوب، از باغچه ی سبزِ سبزِ من می خوریم!