فقط کمی مریض
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: مخلوقات کوچک / داستان انگلیسی: فقط کمی مریضسرفصل های مهم
فقط کمی مریض
توضیح مختصر
جانور کوچک که مریض شده است به دنبال یک روز تعطیل و سرگرم کننده است. ولی وقتی مادرش او را مجبور به ماندن در تختخواب می کند و او را به دکتر می برد، دلش می خواهد به مدرسه برگردد تا دوستانش را ببیند.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
JUST A LITTLE SICK
Are you ready to read? Here we go!
I am just a little sick today. Mom says, “No school. You need to stay in bed.”
Being just a little sick is fun.
I get breakfast in bed. Yay!
It is just plain toast. Yuck!
“I want Fruity Nut Crunch,” I say.
Mom says, “You are too sick. Go back to bed.”
“I am not too sick to play video games.”
“Yes, you are,” says Mom. “Now go to bed and rest.”
I am not too sick to fly to the moon on my rocket ship.
“The rocket ship ran out of gas,” Mom says. “It needs to rest.”
I am not too sick to build a tent on my bed. I am hiding from my bear.
Suddenly I don’t feel good. My bear and I go to find mom.
Mom sends me back to bed. She takes my temperature.
“You have a fever,” says Mom. I say, “I am sleepy.”
I wake up from my nap, I feel great!
I get dressed. I will go out to play.
Mom says, “oh good, you are all dressed. Let’s go to the doctor.”
“But I am not sick anymore,” I say.
Mom takes me to the doctor anyway.
We wait and wait.
I put on a funny-looking robe. The back is open.
The doctor checks my throat, my nose, and my ears.
The doctor gives Mom something to make me feel better.
We go home. I can’t wait to go out and play with my friends.
“Oh no,” says Mom. “The doctor said you have to rest all day.”
I am tired of resting! I ask, “Can I please go to school tomorrow?”
I changed my mind. Being just a little sick is no fun.
ترجمهی داستان انگلیسی
فقط کمی مریض
آماده خواندن هستید؟ شروع می کنیم!
امروز کمی مریض هستم. مامان گفت “به مدرسه نرو. باید در تخت خوابت بمانی”
کمی مریض بودن جالب است.
صبحانه را در تختخوابم می خورم. آره!
این که نان تست ساده است. اه!
من می گویم “من شیرینی گردویی میوه ای می خواهم.”
مامان می گوید “تو خیلی مریض هستی. به تختخوابت برگرد.”
“آنقدر مریض نیستم که نتوانم بازی ویدیویی انجام بدهم.”
مامان گفت “بله که هستی”
“حالا به تختخواب برو و استراحت کن.”
“من آنقدر مریض نیستم که نتوانم با موشکم به ماه پرواز کنم.”
مامان گفت “سوخت موشک تمام شد”
“باید استراحت کند.”
“آنقدر مریض نیستم که نتوانم روی تختخوابم یک چادر درست کنم. ازخرسم پنهان شده ام.”
ناگهان احساس می کنم حالم خوب نیست. خرسم و من می رویم تا مامان را پیدا کنیم.
مامان من را به تختخواب می فرستد . او دمای بدنم را اندازه می گیرد.
مامان می گوید که “تو تب داری”. من می گویم کهر” خوابم می آید.”
از خواب کوتاهم بلند می شوم، حالم عالی است.
لباس می پوشم. بیرون می روم تا بازی کنم.
مامان می گوید که “چه خوب، لباسهایت را پوشیدی. بیا به دکتر برویم.”
من می گویم “ولی من دیگر مریض نیستم،”
به هر حال مادرم من را به دکتر می برد.
ما صبر می کنیم و صبر می کنیم.
یک لباس بلند خنده دار می پوشم. پشتش باز است.
دکتر گلو، بینی و گوشهایم را بررسی می کند.
دکتر به مامان چیزی می دهد تا حالم را بهتر کند.
ما به خانه می رویم. نمی توانم صبر کنم تا بیرون بروم و با دوستانم بازی کنم.
مامان می گوید “اوه نه”. “ دکتر گفت تو باید کل روز را استراحت کنی.”
از استراحت کردن خسته شده ام! می پرسم” می توانم لطفاً فردا به مدرسه بروم؟”
نظرم عوض شده است. کمی مریض بودن جالب نیست.