برو توی تخت خوابت!
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: مخلوقات کوچک / داستان انگلیسی: برو توی تخت خوابت!سرفصل های مهم
برو توی تخت خوابت!
توضیح مختصر
قهرمان کوچولومون راه های بامزه و خلاقانه ی زیادی پیدا میکنه تا خوابیدنش رو به تعویق بندازه، تا اینکه خواب آلودگی سراغش میاد!
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
Just Go To Bed
I’m a cowboy and I round up cows. I can lasso anything. Dad says… “It’s time for the cowboy to come inside and get ready for bed.”
I’m a general and I have to stop the enemy army with my tank. Dad says… “It’s time for the general to take a bath.”
I’m a space cadet and I zoom to the moon. I capture a robot with my ray gun. Dad says… “This giant robot has captured the space cadet and is going to put him in the bathtub right now.”
I’m a sea monster attacking a ship. Dad says… “It’s time for the sea monster to have a snack.”
I’m a zookeeper feeding my hungry animals. Dad says… “Feeding time is over. Here are the zookeeper’s pajamas.”
I’m super critter flying over the city. I’m a train engineer being chased by bandits. Dad says… “The bandit chief has caught you so put on your pajamas.”
But I’m a race car driver and I just speed away. Dad says, “The race is over. Now put on these pajamas and go to bed.”
I’m a bunny hopping around my garden. Dad says… “ Just go to bed!” “But I’m a bunny and bunnies don’t sleep in a bed.” Moms says, “Shhh!” Dad says, “Go to sleep.” Well, maybe a tired bunny could sleep in a bed… Just this once.
ترجمهی داستان انگلیسی
برو توی تخت خوابت!
من یه گاوچرونم و گاوا را جمع میکنم. میتونم با کمندم هر چیزی رو گیر بندازم. بابا میگه: وقتشه که گاوچرون بیاد توی خونه و برای خوابیدن آماده بشه.
من یه ژنرالم و باید با تانکم جلوی ارتش دشمن رو بگیرم. بابا میگه: وقتشه که ژنرال بره حموم.
من یه فضانوردم و ماه رو نشونه می گیرم. با اشعه ی لیزریم یه ربات رو گیر میندازم. بابا میگه: این ربات غول پیکر دانشجوی فضانورد رو گیر اندازخته و همین الآن میذارتش توی وان حموم.
من یه هیولای دریایی ام که دارم به یه کشتی حمله میکنم. بابا میگه: وقتشه که هیولای دریایی یه شام سبک بخوره.
من یه نگهبان باغ وحشم که دارم به حیوونای گرسنه ام غذا میدم. بابا میگه: غذا دادن به حیوونا دیگه بسه. اینم از پیژامه ی/لباس خواب نگهبان باغ وحش.
من یه ابر قهرمانم که روی شهر پرواز میکنم. من یه لوکوموتیورانم که راهزن ها دارن تعقیبم میکنن. بابا میگه: رئیس راهزن ها گیرت انداخته پس پیژامه ات/لباس خوابت رو بپوش.
اما من یه راننده ی ماشین مسابقه ای ام و با سرعت دور میشم. بابا میگه: مسابقه تمومه. حالا این پیژامه/لباس خواب رو بپوش و برو توی تخت خوابت.
من یه خرگوشم که توی باغچه ام اینطرف و اونطرف میپرم. بابا میگه: برو توی تخت خوابت! من میگم: اما من یه خرگوشم و خرگوش ها توی تخت نمیخوابن. مامان میگه: هیس! بابا میگه: بگیر بخواب. خب، شاید یه خرگوش خسته بتونه توی تخت بخوابه… البته فقط همین یه بار.