من و پسرعموم
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: مخلوقات کوچک / داستان انگلیسی: من و پسرعمومسرفصل های مهم
من و پسرعموم
توضیح مختصر
پسربچه با مادرش میره ملاقات عموش اینا و دو تا پسرعمو با هم بازی میکنن
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
Just me and my cousin
By Mercer Mayer
We went to visit my cousin and my aunt and uncle. I brought my bike and some of my favorite toys.
I showed my bike to my cousin. He said, “mine is faster.” So we had a race. My cousin won.
He showed me his tree house. He dared me to me climb up, so I did. Then my cousin pushed the ladder away. I started to cry. My cousin tried to put the ladder back, but it was too heavy. My uncle had to come and help.
I showed my super critter doll to my cousin. “let’s see how far super critter can fly,” he said. He threw my doll out the window. I was so mad. But then he helped me find super critter. And he brushed him off.
We built a robot with my uncle’s tools. Then my uncle came and told us we weren’t supposed to use his tools. I didn’t know that.
My cousin and I had to put everything away. We didn’t even get to finish our robot.
We played checkers. First my cousin was wining. Then I was wining. My cousin knocked the checkerboard over. Nobody won.
Later we had a pillow fight. My cousin hit me real hard. I tried to hit him back real hard. I missed and hit the lamp real hard instead. It fell on the floor and broke.
We played hide-and-seek. I hid first. Then my cousin hid. I couldn’t find him. Then a monster jumped out from behind the door. It chased me downstairs. My aunt caught the monster. It was just my cousin.
“let’s play some more,” my cousin said. But I didn’t want to play with him. I was too mad.
Finally mom said, “it’s time to go home.” I was glad. I got my jacket on.
Then my cousin came downstairs and handed me a piece of paper. It said, “I’m sorry.” And he looked like he was sorry. Maybe my cousin isn’t too bad after all.
ترجمهی داستان انگلیسی
من و پسرعموم
نویسنده: مرسر مایر
ما برای دیدن پسر عموم و عموم و زنعمومرفتیم خونه شون. من دوچرخه و چند تا از اسباب بازیهای مورد علاقهام رو هم بردم.
دوچرخه ام رو نشون پسرعموم دادم. اون گفت: “مال من سریعتره.” پس مسابقه دادیم. پسرعموم برد.
اون خونه درختیش رو نشونم داد. اون بهم شهامت داد تا برم بالا و منم رفتم. بعد پسرعموم نردبون رو برداشت. من شروع به گریه کردم. پسرعموم سعی کرد نردبون رو بذاره سر جاش، ولی خیلی سنگین بود. عموم مجبور شد بیاد کمک.
من عروسک اَبَر قهرمانم رو نشون پسرعموم دادم. اون گفت: “بیا ببینم اَبَر قهرمان تا کجا میتونه پرواز کنه،” اون عروسکم رو از پنجره انداخت بیرون.
من خیلی عصبانی شدم. ولی اون کمکم کرد اَبَر قهرمان رو پیدا کنم و تمیزش کرد.
با وسایلهای عموم، آدم آهنی ساختیم. بعد عموم اومد و گفت، نباید از وسایلهاش استفاده میکردیم. من نمی دونستم. من و پسرعموم مجبور شدیم همه وسایل ها رو بذاریم سر جاش. حتی آدم آهنی مون رو تموم نکرده بودیم.
ما با هم منچ بازی کردیم. اول پسرعموم میبرد. بعد من بردم. پسرعموم لودو رو به هم ریخت. هیچکس برنده نشد.
بعد جنگ بالشی کردیم. پسرعموم منو خیلی محکم زد. من هم سعی کردم اون رو خیلی محکم بزنم. اون جا خالی داد، و من هم به جاش آباژور رو محکم زدم. افتاد رو زمین و شکست.
ما قایم باشک بازی کردیم. اول من قایم شدم. بعد پسرعموم قایم شد. نتونستم پیداش کنم. بعد یه هیولا از پشت در پرید جلوم. منو تا طبقه پایین دنبال کرد. زن عموم هیولا رو گرفت. پسرعموم بود.
پسرعموم گفت: “بیا بیشتر بازی کنیم.” ولی من نمیخواستم باهاش بازی کنم. خیلی عصبانی بودم.
بالاخره مامان گفت: “وقتشه بریم خونه.” خوشحال شدم. کتم رو پوشیدم.
بعد پسرعموم اومد طبقه پایین و یه کاغذ داد دستم. روش نوشته بود: “معذرت میخوام.” و واقعاً هم متأسف به نظر میرسید. شاید پسرعموم اونقدرها هم بد نیست.