داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

ماجراهای بیکل دوست غیر خیالی

توضیح مختصر

بیکل زمان زیادی منتظر می ماند تا کودکی او را تصور کند و به او یک اسم مخصوص بدهد، و سرانجام کار غیر قابل تصور را انجام می دهد. او در دنیای واقعی به دنبال دوستش می گردد.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

THE ADVENTURES OF BeeKLe The Unimaginary Friend

He was born on an island far away where imaginary friends were created.

Here, they lived and played, each eagerly waiting to be imagined by a real child.

Every night he stood under the stars, hoping for his turn to be picked by a child and given a special name.

He waited for many nights.

But his turn never came.

His mind filled with thoughts of all the amazing things that were keeping his friend from imagining him.

So rather than waiting . . . he did the unimaginable.

He sailed through unknown waters and faced many scary things.

But thinking about his friend gave him the courage to journey on . . . Until he reached the real world.

The real world was a strange place. No kids were eating cake.

No one stopped to hear the music.

And everyone needed naptime.

Then he finally saw something familiar . . . So he followed.

He had a good feeling about this place.

But he looked everywhere, and he could not find his friend.

He climbed to the top of a tree and looked out, wishing and hoping his friend would come.

But no one came.

He thought about how far he’d come and how long he’d waited, and felt very sad.

Then he heard a noise below.

Hello!

Her face was friendly and familiar, and there was something about her that felt just right.

At first, they weren’t sure what to do.

Neither of them had made a friend before.

But . . . after a little while they realized they were perfect together.

Alice

BEEKLE

I’m BEEKLE!

HI, BEEKLE!

Beekle and Alice had many new adventures.

They shared their snacks.

They told funny jokes.

The world began to feel a little less strange.

And together they did the unimaginable.

ترجمه‌ی درس

ماجراهای بیکل دوست غیر خیالی

او در جزیره ای خیلی دور و در جایی که دوستان خیالی بوجود می آمدند به دنیا آمد.

آنها در اینجا، زندگی می کردند و بازی می کردند، و هرکدام مشتاقانه منتظر بودند که یک کودک واقعی آنها را تصور کند.

او هر شب در زیر ستاره ها، آرزو می کرد تا نوبتش شود که کودکی او را انتخاب کند و برایش یک اسم مخصوص بگذارد.

او شب های زیادی منتظر ماند.

ولی هیچوقت نوبتش نشد.

سرش پر شد از فکر همه چیز های شگفت انگیزی که مانع تصور کردن او توسط دوستش می شد.

پس بجای منتظر ماندن . . . کار غیر قابل تصور را انجام داد.

او دریاهای ناشناخته را در نوردید و با چیزهای وحشتناکی روبرو شد.

ولی فکر کردن به دوستش به او شجاعت سفر کردن می داد . . . تا وقتی که به دنیای واقعی رسید.

دنیای واقعی جای عجیبی بود. بچه ها در حال خوردن کیک نبودند.

کسی برای گوش دادن به موسیقی توقف نکرد.

و همه به زمانی برای چرت زدن احتیاج داشتند.

و سرانجام چیزی آشنا دید . . .

پس دنبالش کرد

او حس خوبی به این جا داشت

ولی همه جا را نگاه کرد، و نتوانست دوستش را پیدا کند.

او به بالای درخت رفت و به همه جا نگاه کرد، آرزو می کرد و امیدوار بود که دوستش بیاید.

ولی هیچکس نیامد.

او به اینکه از چه جای دوری آمده بود و اینکه چقدر صبر کرده بود فکر کرد و غمگین شد.

بعد از پایین صدایی شنید.

سلام!

چهره اش مهربان و آشنا بود، و طوری بود که دلپذیر به نظر می رسید.

اول مطمئن نبودند که چکار کنند.

هیچکدامشان قبلاً با کسی دوست نشده بود.

ولی . . . کمی بعد متوجه شدند که با هم خیلی خوب هستند.

آلیس

بیکل

من بیکل هستم!

سلام، بیکل!

بیکل و آلیس ماجراهای جدیدی را با هم تجربه کردند.

آنها خوراکی هایشان را با هم تقسیم کردند.

آنها لطیفه های با مزه تعریف کردند.

حالا دنیا کمی کمتر عجیب به نظر می رسید.

و با هم کارهای غیر قابل تصوری انجام دادند.