ماجراجویی بزرگ عید پاک

آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: پیت گربه / داستان انگلیسی: ماجراجویی بزرگ عید پاک

داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

ماجراجویی بزرگ عید پاک

توضیح مختصر

روز عید پاکه و خرگوش عید پاک به کمک احتیاج داره. اما نیازی به نگرانی نیست، چون پیت یه دوست خیلی مهربونه. توی این ماجراجویی، پیت یاد می گیره که چقدر کمک به دیگران میتونه سرگرم کننده باشه!

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Pete was excited. Easter was here. He couldn’t wait for his basket of goodies. Jelly beans were his favorite.

Uh, oh! His basket was empty. Except for a note.

“Pete, please help! Find the eggs. Paint the eggs. Hide the eggs.

Thanks,

The Easter Bunny.

P.S. Wear these!”

Pete put on the bunny ears and thought: “A cat with ears like a bunny? Now that’s funny!”

“Happy Easter, chickens! Do you have any eggs today?” Pete asked. “I’m helping the Easter Bunny!”

“Sure, Pete. We have lots of eggs!” The chicken said. “We are happy to help. But don’t you need a bunny nose and a fluffy bunny tail?”

The chickens were right. A bunny nose and a bunny tail would be neat! Then Pete’s costume would be complete.

Pete put on the nose and the tail like a bunny’s! “A cat dressed up like a bunny? Now that’s funny.”

Now Pete was ready. It was getting late and he still had lots of eggs to decorate. What colors would Pete use?

Hop… Hop… Hop… Off to the tool shed for paint and brushes.

Pete couldn’t wait to paint the eggs. Some eggs had one color, some eggs had two! Some eggs were red and some eggs were blue.

When the egg-painting was done, Pete had a basket full of bright colorful amazing eggs! Now, hiding them would be lots of fun! But where, oh where, would Pete hide the eggs? Around the neighborhood for all his friends to find!

Pete hid the eggs in flower pots. He hid them in the waterspout. And when he was done hiding the eggs, Pete The Cat was all worn out.

“Helping others out is what Easter is all about.” Pete said.

pete’s job was done. He was hiding the last one when the Easter Bunny arrived. “Great job, Pete! You were a big help!” Said the Easter Bunny.

The Easter Bunny gave Pete an award for a job well-done. Number one helper.

Helping others can be lots of fun. Happy Easter, everybody!

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

پیت خیلی هیجان زده بود، روز عید پاک رسیده بود. او طاقت نداشت که سبد پر از خوراکی های خوشمزه اش رو ببینه. خوراکی مورد علاقه اش پاستیل بود.

اما… سبد خالی بود، و فقط یک نامه در سبد قرار داشت:

“پیت، لطفا کمک کن! تخم مرغ ها را پیدا کن، آن ها رو رنگ کن و آن ها را پنهان کن.

ممنونم،

از طرف خرگوش عید پاک

در ضمن این گوش ها را روی سرت بگذار.”

پیت گوش های خرگوش را روی سرش گذاشت و با خود فکر کرد: “یک گربه با گوش های خرگوش؟ این واقعا بامزه است.”

پیت پرسید: “عید پاک مبارک مرغ ها! امروز تخم مرغ دارید؟ دارم به خرگوش روز عید پاک کمک می کنم.”

مرغ ها گفتند: “البته پیت، ما یک عالمه تخم مرغ داریم. خوشحال می شیم که بهت کمک کنیم. ولی آیا تو به یه بینی خرگوش و یه دم نرم خرگوش احتیاج نداری؟”

حق با مرغ ها بود. یک بینی و دم خرگوش عالی می شد. لباس پیت هم کامل می شد.

پیت مانند یک خرگوش برای خودش بینی و دم گذاشت. او با خود فکر کرد: “یه گربه ای که مثل یه خرگوش لباس پوشیده؟ این خیلی بامزه است.”

حالا پیت آماده بود. او یک عالمه تخم مرغ برای تزئین کردن داشت. پیت باید تخم مرغ ها رو چه رنگی می کرد؟

پرید و پرید و پرید و به سمت کمد ابزار رفت تا رنگ و قلموها رو بیاره.

پیت صبر نداشت تا تخم مرغ هارو رنگ کنه. بعضی ها فقط به یک رنگ درآمدند و بعضی به دو رنگ. بعضی ها قرمز بودند و بعضی آبی.

وقتی نقاشی تخم مرغ ها تمام شد، پیت یک سبد پر از تخم مرغ های با رنگ های روشن و فوق العاده داشت. حالا پنهان کردنشان خیلی سرگرم کننده می شد! اما کجا، واقعا کجا باید آن ها را پنهان می کرد؟ همه جای محله تا دوستانش بتونن آن ها را پیدا کنند.

پیت بعضی از آن ها را در گلدان ها قایم کرد. و بضی ها را در فواره. وقتی کارش تمام شد، پیت بسیار خسته بود.

پیت گفت: “به دیگران کمک کردن هدف اصلی عید پاک است.”

کارش تمام شده بود. وقتی در حال پنهان کردن آخرین تخم مرغ بود، خرگوش عید پاک رسید.

خرگوش گفت: “ از تو ممنونم پیت. به من کمک بزرگی کردی.”

خرگوش عید پاک برای کار عالی پیت به او جایزه داد.

به دیگران کمک کردن می تواند خیلی سرگرم کننده باشد. عید همگی مبارک.