پیت گربه هه سوار قطار میشه

آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: پیت گربه / داستان انگلیسی: پیت گربه هه سوار قطار میشه

داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

پیت گربه هه سوار قطار میشه

توضیح مختصر

پیت خیلی دلش میخواد زودتر بره دیدن مامان بزرگش، بخصوص که برای دیدنش میتونه سوار قطار بشه.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Pete the cat is going to visit his grandma. He gets to ride on a train! Pete’s mom buys three tickets. She gives one to Pete and one to his brother, Bob. Pete looks up at the big board. “Our train is leaving at ten o’clock.” he says. A train speeds by. “That’s a cargo train.” Bob tells Pete.

Pete’s train has arrived. “All aboard!” calls the conductor. Pete’s mom finds three seats. “I can’t wait to see Grandma,” says Bob. “I can’t wait to explore the train!” says Pete.

The conductor comes to collect the tickets. Pete hands over his. “I love trains,” says Pete. “I’ll show you around,” says the conductor.

Pete follows the conductor from the car to car as the floor rumbles under his feet. “Wow!” Pete says when they get to the caboose. “We’re going over a bridge.” Pete sees his mom and Bob. They are at the snack bar! “I got this for you,” says Bob.

Pete follows the conductor. He goes to the front of the train. “Come in!” says the engineer. “Wow!” Pete says. The engineer shows him the engine. The engineer shows Pete the train’s brakes. There is a tunnel up ahead! As they go through the tunnel, Pete gets to honk the horn. Toot! Toot! Everything is light again! “Thanks for showing me around,” Pete says.

On his way back to his seat, Pete stops and makes new friends. They live in different towns. They are getting off at different stops. Pete plays games. A little kid wears his hat. Pete sings a song. What a groovy ride! “We get off at the next stop,” says Pete’s mom.

Toot! Toot!

Pete looks out the window and sees… “Grandma!” Pete is the first one off the train. Pete’s grandma gives him a big hug. It feels good. Pete loves riding the train. But he loves his grandma even more!

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

پیت گربه هه قراره بره دیدن مامانبزرگش. اون میتونه سوار قطار بشه! مامان پیت سه تا بلیط میخره. یه بلیط به پیت میده و یکی هم به برادرش، باب. پیت به صفحه ی بزرگ نگاه میکنه و میگه: قطارمون ساعت ده حرکت میکنه. یه قطار با سرعت رد میشه. باب به پیت میگه: این یه قطار باریه.

قطار پیت از راه میرسه. کنترلچی با صدای بلند میگه: همه سوار شن! مامان پیت سه تا صندلی پیدا میکنه. باب میگه: خیلی دلم میخواد زودتر مامان بزرگ رو ببینم. پیت میگه: من خیلی دلم میخواد زودتر توی قطار بگردم.

کنترلچی میاد که بلیط ها رو جمع کنه. پیت بلیطش رو میده و میگه: من عاشق قطارم. کنترلچی میگه: من جاهای مختلف قطار رو بهت نشون میدم.

پیت واگن به واگن کنترلچی رو دنبال میکنه و همزمان زمین هم زیر پاش می لرزه. وقتی به واگن کارمندای قطار میرسن پیت میگه: وااای! داریم از روی یه پل رد میشیم. بعد پیت مامانش و باب رو می بینه. اونها توی بوفه ی قطارن. باب میگه: اینو برای تو گرفتم.

پیت کنترلچی رو دنبال میکنه و میره جلوی قطار. لوکوموتیوران میگه: بیا تو! پیت میگه: وااای! لوکوموتیوران موتور رو به پیت نشون میده. لوکوموتیوران ترمزهای قطار رو هم به پیت نشون میده. یه تونل پیش روشونه! وقتی دارن از توی تونل رد میشن، پیت میتونه بوق رو به صدا دربیاره. بیب! بیب! بعد همه چیز دوباره روشن میشه! پیت میگه: ممنون که قطار رو بهم نشون دادین.

پیت توی راه برگشتن به صندلیش، چند جا وایمیسه و دوستای جدید پیدا میکنه. اونها توی شهرهای مختلف زندگی میکنن. هر کدوم توی یه ایستگاه مختلف پیدا میشن. پیت باهاشون بازی میکنه. یه بچه ی کوچیک کلاه پیت رو میذاره روی سرش. پیت آواز میخونه. چه قطار سواری باحالی! مامان پیت میگه: ما ایستگاه بعدی پیاده میشیم.

بیب! بیب!

پیت از پنجره بیرون رو نگاه میکنه و… مامان بزرگ رو می بینه! پیت اولین نفریه که از قطار پیاده میشه. مامان بزرگ محکم بغلش میکنه. حس خوبی داره. پیت قطار سواری رو خیلی دوست داره. اما مامان بزرگش رو از اونم بیشتر دوست داره!