داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

ولنتاین باحاله!

توضیح مختصر

پیت گربه هه فکر میکنه ولنتاین باحال نیست... البته تا موقعی که متوجه میشه که چقدر گربه ی خاص و عزیز توی زندگیش وجود داره!

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Pete the cat: Valentine’s Day is cool

It was the day before Valentine’s Day, and Pete was riding his skateboard home when he saw his friend Callie. She was holding a big red heart that said “LOVE”. “Have you finished your Valentine’s Day cards?” asked Callie. “No, Valentine’s Day is not cool.” Pete said. “Oh, Pete Valentine’s Day is my favorite holiday. It’s a day to tell people how special they are to you.” Callie insisted.

Pete skated on but something in the back of his mind told him that Callie might be right. By the time Pete got home he had decided that Callie was right about Valentine’s Day, so he got out his pencils, paper, crayons and markers and sat down at the kitchen table. First Pete started to work on a card for his friends Larry. Pete made several cards with big red hearts but he was not happy with his work. Pete wanted to make the perfect cards for every cat in his class.

“I’ll never get all these cards done in time.” Pete told his mom. Pete’s mom smiled. “Just do your best,” she said, “just tell Larry why he is cool. There is something cool about every cat.

Pete got back to work. He thought hard about what was cool about Larry. ”To Larry, happy Valentine’s Day, from Pete.” “Perfect,” Pete said. After that it didn’t take Pete long to make cards for all the boys. Then Pete made special cards for all the girls and wrote “Love, Pete” on each one. (And of course he made the biggest heart-shaped card for his mom!)

The next day Pete and Callie waited for the bus together. “I decided you were right. Valentine’s day is cool”. “That’s awesome,” Callie said. “By the way I am having a Valentine’s Day party at my house after school, if you want to come.”

The bus pulled up then and Pete and Callie got on. Mr. Ted, the bus driver smiled and said good morning but as soon as they were in their seats, Pete put his head in his paws. “What’s wrong?” Callie asked. “I forgot to make a card for Mr. Ted”, he cried! Then Pete thought “but I can make him an awesome card before we get to school.” Pete pulled out a piece of paper and colored pencils from his backpack. He began to draw. “Happy Valentine’s Day, thanks for picking us up every day for school.” Pete and Callie said as they handed Mr. Ted his Valentine. “Thank you!” Mr. Ted told them, “You just made my day!”

“What about Mrs. Gold, the crossing guard? We need to make her a Valentine too.” Pete practically shouted. “Let’s do it!” Callie said. “Let’s make Valentines for everyone!” Pete and Callie got super busy making cards for everyone!

After school Pete went to Callie’s party. He rang the bell and then he froze. Callie opened the door only to finds her friend in a panic. “What’s wrong, Pete?” “I forgot something very important!” Pete admitted. “What?” Callie asked. “I just realized I forgot to make a card for you.” Pete said. “That’s okay, Pete. Cards are just a way of showing you care. Hanging out with you… that’s way better than any card. This is the best Valentine’s Day ever. And happy Valentine’s Day to you love, Pete.

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

ولنتاین باحاله!

روز قبل از ولنتاین بود و پیت سوار اسکیت بردش تو راه خونه بود که دوستش کلی رو دید. کلی یه قلب بزرگ قرمز توی دستش گرفته بود که روش نوشته بود “عشق”. کلی پرسید: تو کارت های روز ولنتاینت رو آماده کردی؟ پیت گفت: نه، ولنتاین اصلاً باحال نیست. کلی با اصرار گفت: اه، پیت، من ولنتاین رو از تمام مناسبت های دیگه بیشتر دوست دارم. ولنتاین روزیه که به بقیه میگیم چقدر برامون خاص و عزیزن.

پیت با اسکیت دور شد اما یه چیزی ته ذهنش بهش میگفت که ممکنه حق با کلی باشه. وقتی پیت رسید خونه به این نتیجه رسید که کلی درباره ی ولنتاین درست می گفته، پس مدادها و کاغذ و مداد شمعی ها و ماژیک هاش رو برداشت و پشت میز آشپزخونه نشست. اول از همه شروع کرد به درست کردن یه کارت برای دوستش لری. پیت چند تا کارت درست کرد و روشون قلب قرمز کشید اما از کارش راضی نبود. پیت میخواست برای تمام گربه های کلاسشون یه کارت بی عیب و نقص درست کنه.

پیت به مامانش گفت: امکان نداره بتونم کل این کارت ها رو به موقع آماده کنم. مامان پیت لبخند زد. بعد گفت: تو فقط نهایت سعیت رو بکن. به لری بگو که چقدر باحاله. هر گربه ای یه ویژگی باحال داره.

پیت دوباره دست به کار شد. خیلی فکر کرد که ببینه ویژگی باحال لری چیه. پیت نوشت: تقدیم به لری، ولنتاین مبارک، از طرف پیت. پیت گفت: عالی شد. بعد دیگه زیاد طولی نکشید که پیت برای کل پسرها کارت درست کرد. بعد برای کل دخترا کارت های مخصوص درست کرد و روی تک تک شون نوشت: تقدیم با عشق، پیت. البته بزرگترین کارت قلبی شکل رو هم برای مامانش درست کرد.

روز بعد پیت و کلی با هم منتظر اتوبوس بودن. پیت گفت: به این نتیجه رسیدم که حق با توئه. ولنتاین روز باحالیه. کلی گفت: چه معرکه! راستی، من بعد از مدرسه توی خونه مون مهمونی ولنتاین گرفتم، اگه خواستی بیا.

بعد اتوبوس از راه رسید و پیت و کلی سوار شدن. راننده ی اتوبوس، آقای تد، لبخند زد و بهشون صبح بخیر گفت. اما همین که روی صندلیشون نشستن پیت سرش رو توی دستاش گرفت. کلی پرسید: چی شده؟ پیت با فریاد گفت: یادم رفت برای آقای تد کارت درست کنم. بعد پیت با خودش فکر کرد: اما میتونم قبل از اینکه برسیم مدرسه یه کارت معرکه براش درست کنم. پیت یه تیکه کاغذ و مداد رنگی هاش رو از توی کوله پشتیش بیرون آورد. بعد شروع کرد به نقاشی. پیت و کلی وقتی داشتن کارت ولنتاین آقای تد رو بهش میدادن گفتن: روز ولنتاین مبارک، ممنون که هر روز میاین دنبال ما که ببریدمون مدرسه. آقای تد بهشون گفت: ممنون! روزم رو ساختین!

بعد پیت داد زد: پس راهنمای رد شدن از خیابون، خانوم گلد چی؟ باید برای اون هم یه کارت ولنتاین درست کنیم. کلی گفت: پس مشغول شیم. بیا برای همه کارت ولنتاین درست کنیم. پیت و کلی شروع کردن به درست کردن کارت ولنتاین برای همه و حسابی سرشون شلوغ شد.

بعد از مدرسه پیت رفت مهمونی کلی. زنگ در رو به صدا درآورد و بعد یهو خشکش زد. کلی در رو باز کرد اما دید دوستش از وحشت هول کرده. کلی پرسید: چی شده، پیت؟ پیت جواب داد: یه چیز خیلی مهم رو یادم رفته. کلی پرسید: چی؟ پیت گفت: الآن متوجه شدم که یادم رفته برای تو کارت درست کنم. کلی گفت: اشکالی نداره، پیت. کارت فقط برای اینه که نشون بدی به بقیه اهمیت میدی. وقت گذروندن با تو… از هر کارتی بهتره. این بهترین روز ولنتاینیه که داشتم.

ولنتاین شما هم مبارک، پیت.