داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 داستان انگلیسی

پیت غارنشین

توضیح مختصر

پیت با شادی و خوشی بین دایناسورها زندگی میکنه. اما وقتی بین دایناسورهای گیاهخوار و دایناسورهای گوشتخوار جر و بحث میشه، این پیت غارنشینه که باید کمکشون کنه تا یاد بگیرن با هم دیگه کنار بیان.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این داستان انگلیسی را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این داستان انگلیسی

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی داستان انگلیسی

Cavecat Pete

Cavecat Pete wakes up early. The sun is shining. The birds are singing. Today is going to be a great day, Pete thinks. But then Pete’s bed starts to shake. His friend Vinny the Velociraptor is coming to visit.

“It’s a perfect day for a picnic!” says Vinny. “What a great idea,” says Pete. “Who should we invite?” “Everyone!” Vinny yells. “Right on!” says Pete. Pete loves picnics! He heads out to invite all his friends.

First Pete finds his good friend Ethel the Apatosaurus! To get her attention, Pete climbs all the way up to the top of the tallest tree. “Would you like to come to a picnic?” Pete asks. “I’d love to,” says Ethel. “What can I bring?” “How about a really big salad?” Pete suggests. “What a great idea,” says Ethel. “I’m on it!” Pete wanders along the river. He sees T. rex! T. rex plays guitar. T. rex is awesome! “Hey, T. rex,” Pete yells, “want to come to a picnic?” ”sweet,” says T. rex. “Can I bring my guitar?” “Definitely,” says Pete. “We can jam!” “Count me in,” says T. rex. “Okay if I bring Al the Allosaurus? He’s a whiz on the drums.” “The more the merrier,” says Pete.

Pete sees his friend Terri the pterosaur in the sky. “Hi, Pete!” she calls. Pete invites Terri to the picnic, too. “Would you mind giving me a lift?” Pete asks. “Sure,” says Terri. “Climb aboard.”

Pete sees the spiked tail of his main man Skip the Stegosaurus. “How are you feeling today, Skip?” Pete asks. Skip has been sick with the sniffles. “Better, says Skip. “Thanks for asking.” “You up for a picnic?” “I think so,” says Skip. “I’d hate to miss the fun.” It’s almost time for the picnic! Cavecat Pete rushes through the forest. He doesn’t want to be late. Whoops! Pete trips over Trini the Triceratops. “We’re playing hide and seek,” she says before Pete can ask what she was doing. “I think I hid a little too well.” “How long have you been there?” asks Pete. “What’s today?” asks Trini. “Well, all the dinosaurs are going to be at the picnic grounds. Want to come?” Pete asks. “What a great idea! Maybe somebody there will play hide-and-seek with me!” It’s time for the picnic. Vinny and Ethel are setting up the picnic tables. T. rex and Al are warming up to play some tunes. Terri and Trini are playing hide and seek. Even Skip seems to be enjoying himself! “It doesn’t get any better than this,” Pete says.

T. rex comes over then. “Hey, Pete,” he asks. “Is there anything else to eat? I’m a carnivore. I don’t eat salad.” Trini comes over. “Terri is cheating at hide-and-seek. She’s flying around and peeking.” Skip comes over. “I don’t feel so good,” he says, and he sneezes.

The dinosaurs all start to argue. The picnic will be ruined if Pete doesn’t do something. He leans over to Al and says, “Can you give me a beat?” Pete takes out his guitar and he starts to sing.

Before long, everyone is having a great time. “You know,” T. rex tells Ethel, “I’ve never actually tried salad before.” “Try it,” says Pete. “I bet you’ll like it.” T. rex tastes the salad. Crunch, crunch, crunch. “Yum!” says T. rex, “this salad is delicious!” Everyone grabs a plate and digs in.

Everyone decides to play hide and seek. Pete is happy that everyone is getting along. He feels lucky to have such great friends.

“This was the best picnic ever,” everyone agrees. “It was the best picnic because you guys are the best friends ever,” Pete says. And no one can argue with that.

ترجمه‌ی داستان انگلیسی

پیت غارنشین

پیت غارنشین صبح زود از خواب بیدار میشه. آفتاب بالا اومده. پرنده ها دارن آواز میخونن. پیت با خودش فکر میکنه: امروز روز فوق العاده ای میشه. اما بعد تخت خواب پیت شروع میکنه به لرزیدن. دوستش وینی که یه ولوسیراپتوره داره میاد دیدنش.

وینی میگه: امروز جون میده برای پیک نیک! پیت میگه: چه فکر بکری. کیا رو دعوت کنیم؟ وینی داد میزنه: همه رو. پیت میگه: ایول! پیت عاشق پیک نیکه! پس راه میفته که بره و همه ی دوستاش رو دعوت کنه.

پیت اول دوست خوبش اتل رو پیدا میکنه که یه آپاتوسوروسه. پیت برای اینکه توجه اتل رو به خودش جلب کنه، تا نوک بلندترین درخت بالا میره. پیت میپرسه: دوست داری بیای پیک نیک؟ اتل میگه: خوشحال میشم. با خودم چی بیارم؟ پیت پیشنهاد میکنه: یه سالاد خیلی بزرگ چطوره؟ اتل میگه: چه فکر بکری، الآن مشغول میشم!

پیت مسیر کنار رودخونه رو در پیش میگیره. اونجا تی رکس رو می بینه! تی رکس گیتار میزنه. کارش فوق العاده است! پیت داد میزنه: هی، تی رکس! دوست داری بیای پیک نیک؟ تی رکس میگه: ایول! میتونم گیتارم رو هم بیارم؟ پیت میگه: معلومه. میتونیم بداهه نوازی کنیم! تی رکس میگه: پس رو من هم حساب کن. بعد میگه: اشکالی نداره ال رو که یه الوساروسه هم بیارم؟ درام زدنش معرکه است. پیت میگه: هرچی بیشتر بهتر.

پیت دوستش تری رو که یه پتروسوره توی آسمون می بینه. تری میگه: سلام، پیت! پیت تری رو هم برای پیک نیک دعوت میکنه. پیت میپرسه: میشه من رو برسونی؟ تری میگه: حتماً. بپر بالا.

پیت دم تیغ تیغی نزدیکترین دوستش اسکیپ رو می بینه. اسکیپ یه استگوسوروس ه. پیت میپرسه: امروز حالت چطوره، اسکیپ؟ اسکیپ چند وقتیه که آبریزش بینی داره. اسکیپ میگه: بهترم. ممنون که پرسیدی. پیت میپرسه: پایه ای بریم پیک نیک؟ اسکیپ میگه: آره گمونم. دوست ندارم از تفریح جا بمونم.

دیگه تقریباً وقت پیک نیک رسیده! پیت غارنشین با عجله از توی جنگل رد میشه. دلش نمیخواد دیر برسه. آخ! پای پیت به ترینی که یه تریسراتوپس ه گیر میکنه. ترینی قبل از اینکه پیت بپرسه چیکار داره میکنه میگه: داریم قایم باشک بازی می کنیم. فکر کنم من یه خرده زیادی خوب قایم شدم. پیت میپرسه: چند وقته اینجایی؟ ترینی میپرسه: امروز چند شنبه است؟ پیت میگه: خب، تمام دایناسورها قراره توی محل پیک نیک جمع بشن. میخوای بیای؟ ترینی میگه: چه فکر بکری! شاید اونجا یکی باهام قایم باشک بازی کنه!

وقت پیک نیک رسیده. وینی و اتل دارن میزهای پیک نیک رو میچینن. تی رکس و ال دارن آماده میشن تا آهنگ بزنن. تری و ترینی هم دارن قایم باشک بازی میکنن. به نظر میاد حتی به اسکیپ هم حسابی خوش میگذره! پیت میگه: از این بهتر نمیشه.

بعد تی رکس میاد پیش پیت و میگه: هی، پیت، چیز دیگه ای هم هست که بخوریم؟ من گوشتخوارم. سالاد نمیخورم. بعد ترینی میاد و میگه: تری توی قایم باشک جرزنی میکنه. اون توی هوا پرواز میکنه و همه جا رو زیرچشمی نگاه میکنه. بعد اسکیپ میاد و میگه: حالم زیاد خوب نیست. بعد عطسه میکنه.

تمام دایناسورها شروع میکنن به جر و بحث کردن. اگه پیت کاری نکنه پیک نیک خراب میشه. پیت خم میشه طرف ال و میگه: میتونی همراهیم کنی؟ بعد پیت گیتارش رو درمیاره و شروع میکنه به آواز خوندن.

زیاد طولی نمیکشه که حال همه خوب میشه و دوباره بهشون خوش میگذره. تی رکس به اتل میگه: میدونی، راستش من تا حالا هیچوقت سالاد رو امتحان نکردم. پیت میگه: امتحانش کن، مطمئنم خوشت میاد. تی رکس یه کم از سالاد رو میچشه و شروع میکنه به جویدن. بعد میگه: به به! چه سالاد خوشمزه ای! همه یه بشقاب سالاد برمیدارن و شروع میکنن به خوردن.

همه تصمیم میگیرن قایم باشک بازی کنن. پیت خوشحاله که همه با هم کنار میان. اون از اینکه چنین دوستای خوبی داره احساس خوشبختی میکنه.

همه میگن: این بهترین پیک نیک دنیا بود. پیت میگه: برای این بهترین پیک نیک دنیا بود که شما بهترین دوستای دنیا هستین. و هیچکس هم نمیتونه با این حرف مخالفت کنه!