و بعد نوبتِ بهاره
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی ششم / درس: و بعد نوبتِ بهارهسرفصل های مهم
و بعد نوبتِ بهاره
توضیح مختصر
فصل پاییزه و همه جا قهوهای. این موقع از سال، وقتِ کاشتنِ تخم و دونه است. و بعد نوبتِ فصل بهار و رشد گیاهها میشه.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
And then it’s spring
First you have brown, all around you have brown.
Then there are seeds.
And a wish for a rain, and then it rains.
And then it is still brown, but a hopeful, very possible sort of brown.
And is that a little green? No, it’s just brown, sort of brown.
Then it is a week.
And you worry about those little seeds, and if maybe it was the birds, Or maybe it was the bears and all that stomping, because bears can’t read signs that say things like “please do not stomp here … there are seeds and they are trying.”
And then it is one more week.
And the brown, still brown, has a greenish hum that you can only hear if you put your ear to the ground and close your eyes.
And then it is one more week.
And a sunny day, that sunny day that happens right after that rainy day.
And you walk outside to check on all brown.
But the brown isn’t around and now you have green, all around you have green.
ترجمهی درس
و بعد نوبتِ بهاره
اول قهوهایه. همه جا قهوهایه.
بعد دونهها هستن.
و آرزوی بارون. و بعد بارون میباره.
هنوز قهوهایه، ولی یه جور قهوهایِ امیدوارکننده و امکانپذیر.
و، اینجا یه کوچولو سبزه؟ نه، فقط یه جور قهوهایه.
بعد، یه هفته میگذره.
و تو دربارهی تخمهای کوچولو نگرانی، و اینکه شاید پرندهها بیان.
یا اینکه خرسها بیان و لگدمال کنن، چون خرس ها نمیتونن تابلوها رو بخونن که روشون نوشته: “لطفاً اینجا پا نذارید …. اینجا تخمهایی کاشته شده که می خوان رشد کنن.”
و بعد یه هفتهی دیگه هم میگذره.
و قهوهای هنوز قهوهایه، که یه زمزمهی سبز از توش میاد، که فقط اگه گوشت رو بذاری زمین و چشمات رو ببندی، میشنویش.
و بعد یه هفتهی دیگه هم میگذره.
و روز آفتابی، از اون روزای آفتابی که بعد یه روز بارونی میاد.
و تو میای بیرون تا به اون همه قهوهای سر بزنی.
ولی خبری از قهوهای نیست. و همه جا سبز شده. همهی دور و اطراف سبز شده.