داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

مِیزی، چارلی و دندون لق

توضیح مختصر

چارلی یه دندون لق داشت. اون همراه دوست هاش به دندون پزشک رفت. دکتر مهربون بود و اونها یاد گرفتن چطور باید دندون هاشون رو مسواک بزنن. اون شب، دندون لق چارلی افتاد.

  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

Maisy, Charley and the wobbly tooth

Today, it was Charley’s first visit to the dentist. he had a wobbly tooth and he was a little nervous.

so all of his friends went with him. there were lots to do in the waiting room.

soon it was time to see Dr. Biteright. Maisy held Charley’s hand. Dr. Biteright was very nice. he showed Charley the special dentist’s chair. it went up and down and around and around and straight back like a bed.

Charley opened his mouth as wide as he could, so Dr. Biteright could look inside. “my … Charley! what a lot of teeth you have and what good teeth!”

Dr. Biteright said the wobbly tooth was a baby tooth. ready to fall out. “a new tooth would grow in its place.”

then nurse sparkle took an x-ray picture of Charley’s teeth. “smile Charley!”

Charley and Maisy learned how to brush their teeth. up and down. front and back. Front, back, up, down. then Charley rinsed and spit and rinse and spit again.

his teeth were dazzling. Dr. Biteright gave Charley a smiley badge and a book about teeth. “thank you Dr. Biteright!” “goodbye!”

At bedtime Charley brushed his teeth very carefully. Up, down, front and back. Pop! out came the wibbly-wobbly tooth. Pop! “hooray!” now the Tooth Fairy will come. “good night Charley!”

ترجمه‌ی درس

مِیزی، چارلی و دندون لق

امروز اولین روزی بود که چارلی به دندانپزشکی می رفت. اون یه دندون لق داشت. و کمی هم نگران بود.

بنابراین همه دوست هاش باهاش رفتن. تو اتاق انتظار کلی چیز برای انجام بود.

به زودی وقت این رسید که دکتر بایت رایت رو ببینن. مِیزی دست چارلی رو گرفت. دکتر بایت رایت خیلی مهربون بود. اون صندلی مخصوص دندانپزشکی رو نشون چارلی داد. صندلی بالا و پایین می رفت و می چرخید و می چرخید و دوباره مستقیم برمی‌گشت به عقب، مثل یه تخت خواب.

چارلی دهنش رو تا اونجایی که می تونست باز کرد، تا دکتر بایت رایت بتونه توش رو ببینه. “خدای من … چارلی! چقدر دندون داری و همه دندون هات سالمن.”

دکتر بایت رایت گفت که دندون لق، دندون بچگیشه و آماده ی افتادنه. “دندون جدید به جاش در میاد.”

بعد پرستار اسپارکل عکس اشعه ایکسِ دندون چارلی رو گرفت. “چارلی لبخند بزن!”

چارلی و میزی یاد گرفتن که چطور باید دندون هاشون رو مسواک بزنن. بالا و پایین، جلو و عقب. جلو و عقب بالا و پایین. چارلی دهنش رو با آب شست و تف کرد و دوباره شست و تف کرد.

دندون هاش برق می زدن. دکتر بایت رایت به چارلی یه امضای خنده رو و یه کتاب درباره دندون داد. “ممنونم دکتر بایت رایت! خداحافظ!”

موقع خواب چارلی دندون هاشو با دقت مسواک زد. بالا، پایین، عقب، جلو. تَرَق! و دندون لق و لوقش افتاد بیرون. ترق! “هورا!” حالا پری دندون میاد. “شب بخیر چارلی!”