داستان های مصور صوتی

24 مجموعه | 614 درس

دایناسورِ خیلی سریع

توضیح مختصر

هال و سگش بیرون بازی می کردن که یه دایناسورِ خیلی سریع نشست کنارشون. اون خواست باهاشون بازی کنه. اونها هم بازی کردن. ولی خیلی سریع، رو مادر هال آب پاشید و مامانش بهش گفت که بره. اونها عذرخواهی کردن و مامان هال، اون رو بخشید. بعد اونها بهترین بازی ای که یه دایناسور خیلی سریع می-تونه بازی کنه رو پیدا کردن. و اون پرواز کردن بود.

  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل ویدیویی

متن انگلیسی درس

The super swooper dinosaur

one day Hal and his little dog, Billy, were out playing when the sky darkened and whoosh!

a super swooper dinosaur landed in Hal’s garden. Ker, plump! “can I play with you?” he asked Hal and Billy. “yes, please!” said Hal. “what games will we play?” “hide and seek!” suggested the super swooper.

So, they played hide and seek. the super swooper was so excited he got himself into a flap. 98 … 99 … 100 … “here I come!” called Hal. found you! found you! found you again! “maybe you’re a bit too big for hide and seek.” said Hal.

“perhaps we should try something else,” Hal suggested. “how about Dino dancing?” said the Super swooper.

“just copy me. I am an ace dino dancer!” said the super swooper. Stomp, stomp, stomp. diddle diddle. shaky shaky shaky. Thump, thump, thump. Yeah, yeah, yeah!

the super swooper swooped up onto the roof of Hal’s house, and danced on the tiles. “you can’t dino dance on the roof!” said Hal. Hal had to do something. So … “last one in the pedaling pool is a blue banana!” shouted Hal.

Wheee! Hal raced outside but … “look out below!” cried super swooper, swooping down towards the pedaling pool. Splash!

“Oh, mum! we are so sorry!” said Hal. but Hal’s mum was cross. “your games are too rough and rowdy,” she scolded the super swooper. “if you can’t play nicely with Hal, you’d better go home!”

Sniff, sniff. Wibble, wibble, wibble. Sob, sob, sob. the super swooper was very upset. his bottom lip wibbled and wobbled and he started to sob.

“please, mum, let him stay. we’re his best friends,” said Hal. “he has no one to play with but us. come on, mum, please?” pleaded Hal. “oh, all right! he can stay,” said Hal’s mum. “thank you so much!” said the super swooper.

then the super swooper flapped his wings to get mum dry. “thank you very much!” said Hal’s mum. and she went to get cool drinks on a tray. “what will we play now, Hal?” the super swooper asked. Hide and seek didn’t work. Dino dancing was a disaster and the paddling pool was a big, big mistake.” sighed the super swooper.

“I know what we’ll do,” said Hal. “we’ll do what you do best of all!” so they swooped! which is what super swooper dinosaurs do when they are having fun with their friends. and it was the best game ever!

ترجمه‌ی درس

دایناسورِ خیلی سریع

یه روز هال و سگ کوچولوش، بیلی، بیرون بازی می‌کردن که آسمون تاریک شد، و ووووش!

یه دایناسور خیلی سریع تو باغچه ی هال اینا رو زمین نشست. تلپ! اون از هال و بیلی پرسید”: “من هم میتونم با شما بازی کنم؟” هال گفت: “بله، خواهش می کنم!” “چی بازی کنیم؟” خیلی سریع، پیشنهاد داد: “قایم موشک!”

بنابراین، اونها قایم موشک بازی کردن. خیلی سریع به قدری هیجان زده بود که بین بال و پر خودش موند. هال گفت: “۹۸، ۹۹، 100 اومدم!” پیدات کردم! پیدات کردم! دوباره پیدات کردم! هال گفت: “شاید تو برای قایم موشک بازی کردن یه ذره بزرگی!”

هال پیشنهاد داد: “شاید بهتره یه چیز دیگه رو امتحان کنیم!” خیلی سریع گفت: “نظرت درباره رقص داینو چیه؟”

خیلی سریع گفت: “از من تقلید کن. من بهترین رقاصِ رقص داینوام.” تاپ، تاپ، تاپ! دیدیلی دیدیل! بلرزون و بلرزون و بلرزون! تلپ، تلپ، تلپ! آره، آره، خودشه!

خیلی سریع، به روی سقف خونه ی هال اینا پرواز کرد و روی سفال های سقف شون رقص داینو کرد. هال گفت: “نمی تونی رو پشت بوم رقص داینو بکنی.” هال باید یه کاری انجام می داد. بنابراین هال داد کشید: “آخرین نفری که بیاد تو استخر پدالی، موز آبیه!”

ووووه! هال به سرعت اومد بیرون، ولی … خیلی سریع در حالی که به پایین، به طرف استخر پدالی با سرعت پایین میومد، داد کشید: “پایینو نگاه کن!” شالاپ!

هال گفت: “وای مامان، متاسفیم!” ولی مامانِ هال خیلی عصبانی بود. اون خیلی سریع رو سرزنش کرد: “بازی های تو زمخت و خشنن. اگه نمی تونی به آرومی با هال بازی کنی، بهتره بری خونتون!”

خُر خُر، خِر خِر، هق هق! خیلی سریع، خیلی ناراحت بود. لب پایینش تکون تکون می خورد و شروع کرد به هق هق گریه و زاری کردن. هال گفت: “مامان، لطفاً! اجازه بده بمونه. ما بهترین دوستای اونیم.” هال خواهش کرد: “اون به جز ما کسی رو نداره که باهاشون بازی کنه. مامان، خواهش می کنم! زود باش دیگه!” مامان هال گفت: “آه، خیلی خوب. میتونه بمونه.” خیلی سریع گفت: “خیلی، خیلی ممنونم!”

بعد خیلی سریع، بال هاش رو بهم زد تا مامان رو خشک کنه. مامانِ هال گفت: “خیلی ممنونم!” و رفت تا کمی نوشیدنی خنک توی سینی بیاره. خیلی سریع پرسید: “حالا چی بازی می کنیم، هال؟ قایم موشک جواب نداد. رقص داینو یه فاجعه بود و استخر پدالی هم یه اشتباه خیلی خیلی بزرگ بود.” خیلی سریع یه آه کشید.

هال گفت: “من می دونم چی کار می کنیم. ما کاری رو می کنیم که تو بهتر از همه انجام میدی!” بنابراین اونها پرواز کردن. این کاریه که دایناسورهای خیلی سریع وقتی میخوان با دوست هاشون خوش بگذرونن انجام میدن. و این بهترین بازیِ ممکن بود!