نوحِ افسرده
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی دهم / درس: نوحِ افسردهسرفصل های مهم
نوحِ افسرده
توضیح مختصر
نوح یه پسر عجیبیه که سرش میفته. تنها کاری هم که اون انجام میده اینه که شکایت میکنه و غُر میزنه. اون همه جا و به همه شکایت میکنه. دکتر بهش میگه باید یاد بگیره با این وضع زندگی کنه. بعد از مدتی نوح یاد میگیره چطور با مشکلش کنار بیاد، و خوشحالترین شخص روی زمین میشه و هیچ چیز نمیتونه جلوش رو بگیره.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Noah Dreary
One day, Noah dreary complained so much that his head fell off.
You see. Even though it was only just after breakfast. He’d already managed to complain about a lot of things.
So at 7 o’clock precisely, without any warning his head just fell off and landed on the living room rug. His mother rushed him to the hospital
But the doctor informed them that nothing could be done. Noah dreary would just have to learn to live with it.
At first, he did what you’d expect. He complained. He complained at home. He complained at school. He complained to perfect strangers on the street.
He even complained on TV. But it didn’t do any good.
In fact, things just seemed to get worse. “why me?” asked Noah dreary.
But no one answered. And that’s when it happened …
A large gust of wind. Nooooo!
No one heard Noah dreary. But then…
“I’m alive!” cried Noah dreary. “I must be the luckiest boy in the whole, entire world.”
And in that very moment Noah dreary knew what he needed to do. The first thing he did was give his mum a hug. Then he hugged his sister. then he got busy.
These days, you’d hard-pressed to find a happier person than Noah dreary. He’s one of those people who always seem to get the most out of life.
He still complains from time to time. But only in a good way.
Because there’s always so much else to do.
And there’s just no stopping him.
ترجمهی درس
نوحِ افسرده
یه روزی، نوح افسرده همش شکایت میکرد که چرا هِی سرش میفته.
میبینی. حتی اگه فقط درست بعد از صبحانه بود. اون تقریبا برای شکایت و غُر زدن در موردِ همه چیز آماده بود….
بنابراین دقیقاً سر ساعت 7، بدون هیچ هشدار قبلی سرش افتاد زمین رو قالیِ اتاق نشیمن. مامانش با عجله بردش دکتر …
… ولی دکتر بهشون اطلاع داد که هیچ کاری نمیشه براش کرد. نوح افسرده باید یاد بگیره که چطور با این وضعیت زندگی کنه.
اول، کاری که انتظارش دارین رو انجام داد. شکایت کرد. تو خونه شاکی میشد. تو مدرسه شاکی میشد. به غربیههای توی خیابون شکایت میکرد.
حتی تو تلوزیون هم شکایت میکرد. ولی هیچ فایدهای نداشت.
درو واقع، فقط همه چیز رو بدتر میکرد. چرا من؟ نوح افسرده پرسید:
ولی کسی جوابش رو نداد. و این زمانی بود که اون اتفاق افتاد …
یه باد شدید وزید. نه!
هیچ کس صدای نوح افسرده رو نشنید. ولی کمی بعد …
“من زندهام! نوح افسرده داد زد. من خوش شانسترین پسر روی کره ی زمینم.”
همون لحظه نوح افسرده میدونست باید چه کاری انجام بده. اولین کاری که انجام داد این بود که مامانش رو محکم بغل کرد. بعد خواهرش رو بغل کرد. و بعد سرش شلوغ شد …
این روزها به سختی میتونید کسی شادتر و خوشحالتر از نوح افسرده پیدا کنید. اون یکی از کسایی که همیشه بیشترین لذت رو از زندگی میبره.
اون هنوزم هر از گاهی شکایت میکنه. ولی به شکل خوب.
برای اینکه همیشه کارای زیادی برای انجام هست.
و هیچ چیز نمیتونه جلوش رو بگیره.