پدینگتون در ساحل
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی دهم / درس: پدینگتون در ساحلسرفصل های مهم
پدینگتون در ساحل
توضیح مختصر
وقتی که پدینگتون خرس به ساحل می رود، هیچ چیز دقیقاً مطابق نقشه پیش نمی رود. مخصوصاً موقعی که مرغ های دریایی گرسنه یکی یکی همراهش می شوند. آیا خوراکی نهار پدینگتون در امان می ماند؟ در این داستان پرماجرای مربوط به شمردن اعداد با یک خرس دوست داشتنی و ده دوست پرنده اش همراه شوید!
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
PADDINGTON AT THE BEACH
Nothing much goes on at the seaside that seagulls don’t know about.
So when Paddington went down to the beach early one morning, he soon had company.
“It’s a bear,” cried seagull number 1, “and he’s digging up our beach!” “He’s made a sand castle,” said seagull number 2. “Look how pleased he is.” “Now he’s lost his bucket,” said seagull number 3. “I could have told him that would happen. Screech! Screech!” “I think he must be learning to fly.” Said seagull number 4 as Paddington began playing with his kite.
“He’s much too heavy for that,” screeched seagull number 5.
“What did I tell you?” it cried, as seagull number 6 joined them.
SNAP!
As Paddington was looking out to sea for his kite, seagull number 7 flew in. “Look!” it cried” “He is got a bun in his pocket!” While Paddington struggled with his deck chair, seagull number 8 landed. “I’m hungry,” it screeched. “Shall I try giving the bun a peck and see what happens?” “Wait until there are more of us,” hissed seagull number 9.
Sure enough, a moment later, seagull number 10 arrived.
“Here goes!” called one at the back. And they all made a dive.
“Seagulls don’t know everything,” said Paddington when they had gone.
“I always keep a marmalade sandwich under my hat, just in case!”
ترجمهی درس
پدینگتون در ساحل
اتفاقات زیادی در کنار دریا نمی گذرد که مرغ های دریایی از آنها بی خبر باشند.
به همین خاطر یک روز صبح زود که پدینگتون به ساحل رفت، چند همراه پیدا کرد.
مرغ دریایی شماره یک گفت “این یک خرس است،”، “و در حال کندن ساحل ما است!”
مرغ دریایی شماره 2 گفت” او یک قلعه شنی درست کرده است.” “ببین چقدر خوشحال است.”
مرغ دریایی شماره 3 گفت “ سطلش را از دست داد،”. باید به او می گفتم که این اتفاق می افتد. غیژ غیژ! غیژ غیژ!
همین که پدینگتون شروع به بازی کردن با بادبادکش کرد، مرغ دریایی شماره 4 گفت “ فکر می کنم که در حال یادگیری پرواز کردن است.”
مرغ دریایی شماره 5 با صدایی نازک و بلند گفت “برای این کار خیلی سنگین است”
او فریاد کشید “به شما نگفتم؟” و در همین لحظه مرغ دریایی شماره 6 به جمعشان پیوست.
ترق!
در حالی که پدینگتون برای دیدن بادبادکش به دریا نگاه می کرد، مرغ دریایی شماره 7 آمد. او داد زد “نگاه کنید!” “او در جیبش نان دارد!”
در حالیکه پدینگتون در حال سر و کله زدن با صندلی تاشو خودش بود، مرغ دریایی شماره 8 به زمین نشست. با صدای نازک وبلند فریاد زد “من گرسنه ام،” “می توانم به نان نوکی بزنم و ببینم که چه می شود؟”
مرغ دریایی شماره 9 با عصبانیت گفت “ صبر کن تا تعدادمان بیشتر شود.”
همانطور که انتظار می رفت، لحظه ای بعد، مرغ دریایی شماره 10 رسید.
یکی از آن پشت گفت “بگیر که آمد!” و همه شیرجه زدند.
وقتی مرغ های دریایی رفتتد، پدینگتون گفت “مرغ های دریایی همه چیز را نمی دانند.”
“من همیشه برای همچین مواقعی یک ساندویچ مارمالاد را زیر کلاهم نگه می دارم!”