گوسفندا میرن پیاده روی
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: بسته ی دهم / درس: گوسفندا میرن پیاده رویسرفصل های مهم
گوسفندا میرن پیاده روی
توضیح مختصر
گله ی گوسفندا این بار میرن پیاده روی و دوباره با ماجراهای جالبی روبرو میشن.
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
راهنمای خواندن این درس
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی درس
Sheep Take a Hike
Morning’s here! It’s warm and clear! Sheep load up their hiking gear.
Compass, whistles, drinks, and snacks, go in packs upon their backs.
They trot along a hiking trail, up the hill and down the dale.
Trees and bushes soon grow thicker. Where’s the trail? Sheep bicker.
Sheep squeeze through the trees. Sheep rush through underbrush.
Thorns dig. Prickers snag. Sheep zig. Sheep zag.
Fog comes up. The ground feels damp. On and on, sheep tramp.
Sheep stomp into a swamp. Moosh! Goosh! Boggy tracks! Yuck! Muck! Soggy backs! Blub! Blub! Sloppy packs! Glub! Glub! Gloppy snacks!
The compass sinks. They’re in dismay. How can they ever find their way?
Sheep climb out of the slime. They look around, and soon they find, woolly fuzz they left behind.
Sheep won’t stray, they’ve marked the way!
Now they’re on the hiking path. What more could they want? A bath!
Sheep trot homeward. Rain pours. What a day for the great outdoors!
ترجمهی درس
گوسفندا میرن پیاده روی
صبح از راه رسیده! هوا گرمه و آسمون صافه! گوسفندا وسایل پیاده رویشون رو آماده می کنن.
قطب نما، سوت، نوشیدنی، و خوراکی، میرن توی کوله های روی پشتشون.
اونها تو یه مسیر پیاده روی یورتمه میرن و از تپه بالا میرن و از دره پایین میان.
کمی بعد درخت ها و بوته ها انبوه تر میشن. گوسفندا سر این که مسیر کجاست بحث میکنن.
گوسفندا خودشون رو به زور از لای درخت ها رد می کنن. گوسفندا با عجله از لای بوته ها میگذرن.
تیغ ها بهشون سیخونک می زنن. خارها بهشون گیر میکنن. گوسفندا زیگ زاگی میرن.
مه میاد بالا. زمین مرطوب شده. گوسفندا همینطور به راهپیمایی شون ادامه میدن.
گوسفندا با قدم های سنگین وارد یه باتلاق میشن. آه و ناله می کنن و از لای لجن ها و مسیرهای باتلاقی رد میشن! اه! همه جا پر از لجنه! پشتشون خیس میشه! گوسفندا ناله می کنن! کوله هاشون خیس و کثیف میشه! صدای بالا اومدن حباب از ته آب شنیده میشه! خوراکی هاشون خیس و چسبناک میشن!
قطب نما غرق میشه. وحشت برشون داشته. آخه چطور میتونن راهشون رو پیدا کنن؟
گوسفندا از توی لجن ها بیرون میان. اطراف رو نگاه می کنن و کمی بعد پرزهای پشمی رو که پشت سر خودشون جا گذاشتن می بینن.
گوسفندا سرگردون نمیشن، اونها راه رو علامت گذاشتن.
حالا برگشتن به مسیر پیاده روی. دیگه بیشتر از این چی میخوان؟ حمام!
گوسفندا به سمت خونه یورتمه میرن. عجب روزی برای بیرون بودن!