نانسی کلانسی و دندان خیلی لق
آموزش رایگان زبان انگلیسی > پکیج: داستان های مصور صوتی / مجموعه: نانسی کلانسی / داستان انگلیسی: نانسی کلانسی و دندان خیلی لقسرفصل های مهم
نانسی کلانسی و دندان خیلی لق
توضیح مختصر
ننسی فانتزی یک دندان لق دارد و او واقعاً دوست دارد که یکی از آن گردنبندهای دندانی که پرستار مدرسه می دهد را داشته باشد. ولی چطور می تواند مطمئن شود که دندان لقش در مدرسه میفتد؟
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
Fancy NANCY And Too-Loose Tooth
Lionel and I are swinging on the monkey bars. Lionel swings upside down.
“Whoo! Whoo! I am an ape!” Lionel shouts, and scratches under his arms.
Lionel swings again. He bangs into a bar. “Ow!” he says.
Lionel jumps to the ground. I jump down too. His hand is over his mouth. There is a little gore! (Gore is a fancy word for blood.) “Come quick, Ms. Glass!” I shout. “Lionel is injured.” (That’s fancy for hurt.) “I am okay.” Lionel smiles. He lost a tooth! It is in his hand. “It was already loose.” Ms. Glass lets me go to the nurse with Lionel.
First Lionel washes out his mouth.
Then the nurse hands Lionel a white plastic tooth on a chain. Pop! The top opens. In goes the tooth. Pop! The top snaps shut.
For the rest of the day, Lionel wears his tooth necklace.
I long for a tooth necklace too. (That means I really, really want one.) But you only get one if your tooth falls out at school. One of my teeth is loose now. It better not fall out at home!
All week my tooth gets looser and looser. I wiggle it a lot at school. I wiggle it in art class. I wiggle it at lunch.
At home I do not wiggle it at all. I eat a lot of soft stuff, like bananas and ice cream. I don’t talk much. Talking might make my tooth fall out.
My dad asks, “Want me to pull out your tooth? It won’t hurt.” “No!” I shout. It can’t fall out at home!
On Thursday at school, my tooth is hanging by a thread. I keep waiting for it to fall out. But the last bell rings and my tooth is still stuck in my head.
I must prevent my tooth from falling out tonight! (Prevent means to stop something.) I put a little tape around it.
“What’s wrong with your mouth?” my mother asks. I write a note to explain. My tooth is very loose. I don’t want it to fall out until I’m at school. Then I’ll get a tooth necklace.
That night, I sleep with my mouth open. I am not taking any chances.
Friday morning, I get dressed very carefully. I start walking to school. “Achoo!” I sneeze. Oh no! Sneezing made my tooth fall out. It’s in my mouth!
I am not at school yet. So does this mean I don’t deserve a tooth necklace? But my tooth is still in my mouth. So, in a way, it has not fallen out yet.
I keep my lips shut tight. I walk very fast. At last I arrive at school. (Arrive is fancy for getting someplace.) I spit my tooth into my hand. “I just lost a tooth!” I shout. Ms. Glass sends me to the nurse.
Ooh la la! I have a tooth necklace. It looks so fancy. I wear it all day. But guess what? I do not feel joyful. (That’s fancy for happy.) Finally I confess. Confess means telling about something bad you did. I tell Ms. Glass how my tooth fell out. “I need to return the tooth necklace.” Ms. Glass thinks for a moment. (A moment is fancy for a second.) “Your tooth didn’t fall out at home. You were already in transit. That means on the way to school. I think that counts.” Ms. Glass checks with the nurse. The nurse agrees. The tooth necklace is mine to keep forever!
For the first time all day, I smile a big smile — with a hole in it!
ترجمهی داستان انگلیسی
نانسی کلانسی و دندان خیلی لق
لیونل و من در حال تاب خوردن روی میله بازی هستیم. لیونل وارونه تاب می خورد.
لیونل می گوید “هو! هو! من یک میمون هستم!” و زیر بازوهایش را می خاراند.
لیونل دوباره تاب می خورد. او به یک میله می خورد . او می گوید “آخ!”
لیونل به روی زمین می پرد. من هم پایین می پرم. دست هایش روی دهانش است. کمی لخته خون بود! (لخته خون عبارتی شیک برای خون است.) من فریاد زدم “خانم گلس، سریع بیایید”. “لیونل آسیب دیده است.” (که کلمه ای شیک به معنی صدمه دیدن است.) لیونل با لبخند می گوید “من خوبم.” او یک دندانش را از دست داد. در دستش بود. “ از قبل لق بود.”
خانم گلس به من اجازه می دهد که همراه لیونل به دیدن پرستار برویم.
قبل از هر چیز، لیونل دهانش را می شوید.
بعد پرستار یک دندان پلاستیکی که روی یک زنجیر است را به لیونل می دهد. تق! سرش باز می شود. دندان داخلش گذاشته می شود. تق! سرش با یک صدای کوچک بسته می شود.
لیونل کل روز گردنبند دندانش را دور گردنش می اندازد.
من هم مشتاقم که یک گردنبند دندان داشته باشم. (یعنی خیلی خیلی دوست دارم یکی از آنها را داشته باشم.) ولی فقط اگر دندانت در مدرسه بیفتد یکی از آنها را می گیری. یکی از دندانهایم لق شده است. بهتر است در خانه نیفتد.
در تمام هفته دندانم لق تر و لق تر می شود. در مدرسه خیلی تکانش می دهم. در کلاس هنر خیلی تکانش می دهم. موقع ناهار خیلی تکانش می دهم.
در خانه اصلاً تکانش نمی دهم. چیزهای نرم زیادی مثل موز و بستنی می خورم. زیاد حرف نمی زنم. ممکن است که حرف زدن باعث شود که دندانم بیفتد.
پدرم می پرسد “می خواهی دندانت را بکشم؟ درد ندارد.” من فریاد می زنم ““نه!” نباید در خانه بیفتد.
روز پنجشنبه د ر مدرسه، دندانم آنقدر لق می شود که هر لحظه ممکن است بیفتد. صبر می کنم تا بیفتد. ولی زنگ آخر می خورد و دندانم هنوز به کله ام وصل است.
باید مانع از این بشوم که دندانم امشب بیفتد! (مانع شدن یعنی جلوی چیزی را گرفتن.) یک نوار کوچک دورش می گذارم.
مادرم می پرسد” دهانت چه شده است؟” یک یادداشت می نویسم تا برای او توضیح بدهم. دندانم خیلی لق است. نمی خواهم قبل از مدرسه بیفتد. بعد یک گردنبند دندان می گیرم.
آن شب با دهان باز می خوابم. هیچ ریسکی نمی کنم.
صبح جمعه، با دقت لباس می پوشم. شروع به حرکت به سمت مدرسه می کنم. عطسه می کنم “آچوو!” وای نه! عطسه کردن باعث شد دندانم بیفتد. در دهانم هست.
هنوز در مدرسه نیستم. آیا این یعنی گردنبند دندان نمی گیرم؟ ولی دندانم هنوز در دهانم هست. بنابراین می شود گفت که هنوز نیفتاده است.
لبهایم را محکم روی هم می گذارم. خیلی تند حرکت می کنم. سر انجام در مدرسه حاضر می شوم. (حاضر شدن کلمه ای شیک برای رسیدن به جایی است.) دندانم را در دستم می اندازم. داد می زنم “دندانم افتاد!”. خانم گلس من را پیش پرستار می فرستد.
او لا لا! من یک گردنبند دندان دارم. خیلی شکلش جالب است. تمام روز آنرا دور گردنم می اندازم. ولی حدس بزن چه شده؟ احساس شادمانی نمی کنم. (کلمه شیک خوشحال بودن است.) سرانجام اعتراف می کنم. اعتراف یعنی حرف زدن در مورد کار بدی که انجام داده ای. به خانم گلس می گویم که دندانم چطور افتاد. “باید گردنبند دندانی را برگردانم.”
خانم گلس یک دقیقه فکر می کند. یک دقیقه کلمه شیکی برای یک ثانیه است.)” دندانت در خانه نیفتاد. آنموقع در حرکت بودی. این یعنی در راه مدرسه. فکر می کنم که این هم حساب می شود.
خانم گلس با پرستار موضوع را بررسی می کند. پرستار موافقت می کند. گردنبند دندان برای همیشه مال من است.
برای اولین بار در کل روز ، میخندم، یک خنده بزرگ —با سوراخی در آن!
لغت های شیک ننسی فانتزی